نشر نی برگزار میکند:

با حضور:
سپیده حبیب (مترجم)، غلامحسین معتمدی و عبدالکریم رشیدیان
سهشنبه ۹ مهر ۹۸، ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹
خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰
ورود برای عموم آزاد است.
نشر نی برگزار میکند:
با حضور:
سپیده حبیب (مترجم)، غلامحسین معتمدی و عبدالکریم رشیدیان
سهشنبه ۹ مهر ۹۸، ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹
خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰
ورود برای عموم آزاد است.
آموزش الگوهای مختلف صفحهآرایی (داستان، نمایشنامه، دانشنامه، اطلس، شعر) و اجزاء
مختلف آنها (نمایه، پینوشت، واژهنامه، جدول، نمودار و …)، بهعلاوه آموزش صفحهآرایی مجلات.
آشنایی با انواع لیآوت و ابعاد مختلف کتابها
تنظیم لیآوت (ابعاد صفحه، چیدمان صفحات، ستونبندی، حاشیهگذاری و…) برای کتاب، جلد و بروشور
ایجاد و استفاده از مسترپیجها
تنظیمات متن و تصویر
ترسیم اشکال
ایجاد استایلهای متنی و تصویری
ایجاد سرصفحههای فعال برای انواع کتابها و دانشنامهها
ایجاد و تنظیم جدول
تنظیم پانویسها، فهرست، نمایه، پینوشت، واژهنامه
جستوجو و تغییر در متن و آبجکتها
استفاده از GREP در جستوجوی بین متنی و نیز استفاده در پاراگرافاستایلها
کار با بِیسلاینها، تصاویر و فرمولهای بین متن
یادداشتگذاری و ویرایش متن
تنظیم کتابهای چندجلدی
آشنایی و ایجاد کتابهای نمایشنامه، دانشنامه، شعر و …
آشنایی با ایجاد فایلها و فرمهای اکتیو
انواع خروجی
آشنایی با اسکریپتها
زمان: پنجشنبهها از ساعت ۹ تا ۱۳
تعداد جلسات: ۱۰ جلسه
تاریخ شروع کلاس: ۱۸ مهرماه
علاقهمندان برای ثبتنام میتوانند با شماره تلفن ۸۸۰۲۱۲۱۴ داخلی ۲۰۵ یا ایمیل negar.youneszadeh@nashreney.com تماس بگیرند.
(ترجمهی راضیه شاهوردی)
دربارهی کتاب «ایران بین ناسیونالیسمِ اسلامی و سکولاریسم»
نوشتهی ونسا مارتین
ترجمهی محمدابراهیم فتاحی
ریچارد هنری تاونی فقید جملهی معروفی دارد: «گذشته چیزی را برای حال آشکار میکند که حال قادر به مشاهدهی آن باشد.» بد نیست اگر این را هم به جملهی او اضافه کنیم که «و تاریخنگاری امروز بدان علاقه داشته باشد.» در بخش عظیمی از قرن بیستم، مورخان ما تحت تأثیر جامعهشناسی به بررسی نقش نیروهای اجتماعی مختلف در انقلاب مشروطهی سال ۱۲۸۵ میپرداختند. از دید برخی از این تاریخنگاران، نیروهای پیشرو در جنبش مشروطه، روشنفکران، اصناف صنعتگر و تا حدی اقلیتهای مذهبی مثل ازلیان و ارمنیها بودند. اما از دید عدهای دیگر، نیروی محرکه، علما بودند که توسط قشر عظیمی از تودهها حمایت میشدند. این اختلاف رأی منجر به نوشتههای بسیار، دلخوریهای فراوان و بهتانهای شخصی زیادی شد که البته تعجببرانگیز نبود چراکه ارتباط مستقیمی با سیاست امروز داشت. همانطور که بندیتو کروچه میگوید: «تمامی تاریخها، تاریخ دوران معاصر است.»
ونسا مارتین در کتاب خواندنی خود، ایران بین ناسیونالیسم اسلامی و سکولاریسم، که از جهات مختلف دنبالهای ارزشمند برای کتاب قبلیاش یعنی اسلام و مدرنیسم: انقلاب مشروطهی ایران است، تلاش میکند کانون کلی بحث را تغییر دهد. او برای عقبنماندن از اسلوبهای جدید تاریخنگاری، از نیروهای اجتماعی به سمت مذهب، از روشنفکران و روحانیون به سمت فرهنگ ملی و از جامعهشناسی به سمت نظریهی سیاسی حرکت میکند. دغدغهی اصلی او ارزیابی نزدیکی تفکر سیاسی سکولاریستها به روحانیون محافظهکار و اصلاحطلب است. پرسش تکرارشوندهی کتاب این است که سکولاریستها و اسلامگراها تا چه حد از پایههای منطقی فلسفهی سیاسی خود آگاه بودند؟ آیا متوجه بودند که اسلام و ایدههای مرکزی سکولاریسم و مشروطیت با یکدیگر تناقض دارند و بنابراین اسلام با دموکراسی ناسازگار است؟ به بیان دیگر، آیا شخصیتهای برجستهی جنبش مشروطه را میتوان متفکرین سیاسی نظاممندی مانند ارسطو و دکارت دانست؟ همانطور که میشود حدس زد، پاسخ مارتین به این پرسش منفی است.
کتاب او فصول جداگانهای دربارهی اوضاع سیاسی مناطقی چون تبریز، اصفهان و بوشهر دارد. با بهرهگیری از اسناد آرشیوی موجود در بریتانیا و ایران و همچنین صورتجلسههای اغلب نادیدهگرفتهشدهی انجمنهای ایالتی و ولایتی (شوراها)، این فصلها نگاهی غنی و دقیق به دغدغههای منطقهای در آن زمان میاندازند. اسنادی که بهوضوح نشان میدهند که این دغدغههای جدید تا چه میزان با ظهور انقلاب در مرکز استانها ارتباط مستقیم دارد و چقدر بیارتباط است. در بخشهای مختلف دغدغههای مشترکی دیده میشود که علتش روندهای کشوری یکسان در مناطق مختلف است. معرفی مدارس جدید، ورود کالاهای خارجی، صادرات محصولات کشاوری مثل تریاک و تنباکو، کاهش مکرر قیمت سکه، سقوط ارزش نقره، نارضایتی از مقامات خارجی گمرک و تأثیرات روزافزون بانک شاهنشاهی که در دست بریتانیاییها بود. در این فصول ونسا مارتین بر نقش روحانیون بومی تأکید میکند اما نقش متنفذین و سرمایهداران منطقه را تقریباً نادیده میگیرد، درحالیکه امکان ندارد کسی بتواند تحلیل کاملی از انقلاب مشروطه و نتایج نهایی آن ارائه دهد بیآنکه نقش تعیینکنندهی اشخاص برجستهای چون سردار اسعد بختیاری را در نظر بگیرد و برای انجام این کار چارهای جز این نیست که مانند گذشته به بررسی نیروهای اجتماعی بپردازیم.
بااینحال، بزرگترین مسئلهی کتاب، تمایل به طرح یک پرسش بسیار امروزی ــ آیا اسلام با دموکراسی سازگاری دارد؟ ــ در گذشته است، و این شاید ایراد کتاب هم باشد. همانطور که در صفحهی اول کتاب اذعان میشود، این پرسش مرکزی پرسش خوبی است چون «بهموقع» است. اما مشکل اینجاست که این پرسش از سمت کنشگران آن دوران مطرح نشده بود، به این دلیل ساده که برای آنها دموکراسی ــ به معنای یک حکومت مشروطه و نیابتی ــ میتوانست با اسلام سازگار باشد، چراکه اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور مسلمان بودند و چنین افرادی قطعاً حاضر نبودند کسی را به عنوان نمایندهی خود برگزینند که تهدید برای دینشان باشد. علاوه بر این، اگر نیازی به ایجاد تغییر در شریعت احساس میشد، به دلیل وجود اجتهاد در تشیع، انجام آن از طریق کانالهای قانونی ممکن بود. بنابراین حمایت روحانیون اصلاحطلب مطرحی همچون آیتالله محمد طباطبایی، سیدعبدالله بهبهانی، شیخ عبدالله مازندرانی، آخوند خراسانی، میرزا حسین نائینی، نورالله نجفی اصفهانی و ثقهااسلامی تبریزی از روی تفکری آشفته و متناقض نبود. در عوض همانطور که در کتاب آمده، تفکر آنها همسویی با این تصور امروزی را نشان میدهد که هویت شیعی کاملاً با دولت مشروطه سازگاری دارد. اما در مقابل، بهنظر میرسد ونسا مارتین در برخی جاهای کتاب برای روحانیون مخالف مشروطه به رهبری شیخ فضلالله نوری به دلیل «درک» تناقض ذاتی میان اسلام و مشروطیت، اعتبار قائل است.
بنابراین، ونسا مارتین با قصد «بههنگامی» این کتاب را آغاز میکند، اما در پایان به دلیل طرح یک مسئلهی امروزی در گذشته، دچار «زمانپریشی و آناکرونیسم» میشود. با این کار، شخصیتهای تاریخی را نه با متر و معیار زمان خودشان، بلکه با خطکش دهههای بعد قضاوت میکند. همانطور که ر. ج. کالینگوود در ایدهی تاریخ میگوید، ما همیشه باید از این تفکر بر حذر باشیم که انسانهای گذشته همان پرسشهایی را مطرح میکردند که ما مطرح میکنیم و به آن پرسشها به شیوهی امروز ما پاسخ میدادند. دغدغههای آنان را باید در بستر زمانهی خودشان بررسی کرد.
نویسندهای که بیرحمانه با داستانهای خود درمیآویزد
داستان های این مجموعه نیز همچون دیگر آثار نویسنده، در عین حال که قصهگو هستند، غالبا ضدِ روایتاند و از اسلوبهای مرسوم داستاننویسی پیروی نمیکنند. به این ترتیب شاید بتوان آنها را ذیل داستانهای «ساختارگریز» تقسیمبندی کرد.
در این کتاب، راویها از داستانی به داستانی دیگر متفاوتاند و اگر در داستانی همهچیز را از دیدِ دانای کل میبینیم در داستانی دیگر راوی اول شخص میشود؛ در چند داستان نیز ما با راوی مشخصی روبهرو نیستیم و داستانها با دیالوگ و بهصورت محاوره پیش میروند. نویسنده در چند داستانِ کتاب شخصیتهای واقعی را در ادبیات داستانی دستمایه قرار میدهد. بارتلمی کولاژنویسی و استفاده از خردهروایتهای متعدد در خلالِ یک داستان را بارها به کار میگیرد و داستانی آمیخته با طنز و بازیهای کلامی مینویسد.
همانندِ بسیاری از داستانهای دیگرِ «بارتلمی»، در داستانهای این مجموعه نیز نباید انتظارِ روایتی خاص یا پایانی غافلگیرکننده را داشت. برخی از داستانها تصویرگر اتفاقات روزمرهی آدمی در جامعهی آمریکا و برخی دیگر در پی آشناییزدایی از همین اتفاقات روزمرهاند؛ نویسنده در داستانی با کنایه و طنز به مسائل سیاسی میپردازد و در داستانی دیگر نقیضهپردازی می کند. دیگر آنکه بهجز چند مورد، باقی داستانها از لحاظ زبان، فضا، گونه و زیرمتن هریک متمایز از دیگری هستند. چنین پرداختی از داستانها را میتوان در نمونههایی زیر مشاهده کرد:
در داستانِ گفتوگو محورِ «روی پلههای هنرستان»، ما با شخصیتی روبهرو هستیم که از رفتنِ به هنرستانِ مورد علاقهاش بازمانده. او در طولِ داستان این موضوع را با یکی از دوستانِ نزدیکش، که از قضا در همان هنرستان درس میخواند، در میان میگذارد و دربارهی ناکامیهایش صحبت میکند.
به فاصلهی چند داستان، در داستان «وداع»، بازهم با این دو شخصیت روبهرو میشویم؛ اینبار شخصیتِ اصلی، هیلدا، پس از تلاشهای بسیار به هنرستان راه مییابد و با خوشحالی از این موفقیت با دوستش، مگی، گفتوگو میکند.
در داستانِ «رابرت کندی از غرقشدن نجات یافت» نویسنده سناتور «رابرت کندی» را شخصیتِ محوری داستانش قرار میدهد. او با خردهروایتهای متعدد و مجزا که هرکدام راویِ خودشان را دارند درنهایت تصویری کلی و خودساخته از کندی به خواننده میدهد، تصویری که گویی کولاژی از موقعیتهایی متفاوت است.
در دو داستانِ «اوژنی گرانده» و «بزرگترین پیروزی دلقک» (آخرین داستان کتاب) نویسنده از دریچهای دیگر به داستانِ «اوژنی گرانده» (اثرِ بالزاک) و داستان «بتمن و جوکر» (از سری کمیکهای کمپانی دیسی) پرداخته است و قصهای نقیضهگونه از این دو اثرِ مشهور روایت میکند.
«رابرت کندی از غرق شدن نجات یافت» ششمین کتاب ترجمهشده از «دونالد بارتلمی»، نویسندهی پستمدرن آمریکایی، در ایران است، کتابی با 17 داستانِ کوتاه که ۱۳ داستان آن از کتاب «شصت داستان» انتخاب شده و مترجم چهار داستان دیگر را از کتابهای دیگر این نویسنده گردآورده است. این نخستین مجموعه داستانی است که «مزدک بلوری» از «بارتلمی» به فارسی برگردانده است. دراینباره با توجه به سبک بارتلمی و ارجاعها گوناگون او، در مواردی که ضرورت پانویس در داستانها احساس میشد، مترجم با دقتِ تمام پانویسهایِ متعدد و مفصلی را به آنها ضمیمه کرده است و این یکی از امتیازهایِ مهمِ برگردانِ «رابرت کندی…» است. همچنین مترجم، در سیزده صفحهی مقدمهی کتاب، بهتفصیل به سبکِ داستانی نویسنده و همچنین زمینهی زیستی او پرداخته است. با توجه به این مقدمه و با توجه به انتخاب داستانها و قرارگیری آنها در این مجموعه، به نظر میرسد «رابرت کندی…» شروع مناسبی برای خواندن آثار این نویسنده باشد.
قومشناسی خود
«شرم» نُهمین رمان آنی اِرنو و، بهعبارتی، بخشی از سرگذشتنامهی اوست که نخستینبار در ۱۹۹۷ منتشر شد. در این کتاب ارنو به دوران کودکی در فروشگاه مواد غذاییای، که والدینش آن را اداره میکنند، برمیگردد و بیپیرایه از شرمی سخن میگوید که همواره نسبتبه والدین و کودکیاش احساس کرده است.
رمان با عبارت تکاندهندهی «پدرم میخواست بعدازظهرِ یکشنبهای در ماه ژوئن مادرم را بکشد» آغاز میشود. راوی کودکی دوازدهسالهای بیش نیست که شاهد صحنهای خشونتآمیز میشود، صحنهای که گویی تمام زندگیاش را تحتالشعاع قرار میدهد و همچون لکهای پاکناشدنی در ذهن او باقی میماند و تبدیل میشود به «اولین تاریخِ مشخص و مطمئن از دورانِ کودکیاش». بعدازظهر یکشنبهای در ماه ژوئن ۱۹۵۲، درپی جروبحثی پیشپاافتاده، پدرش با کارد باغبانی مخصوص بریدن هیزم قصد کشتن مادرش را میکند. اما چرا؟ راوی تا سالها قادر به نتیجهگیری و قضاوتکردن دراینباره نیست: «چون پدرم که عاشق من بود خواسته بود مادرم را، که او هم عاشق من بود، بکشد». این ناتوانی در تحلیل و ناتوانی در قضاوت سبب میشود طنینِ اتفاق آن روزِ یکشنبه در سرتاسر زندگی راوی شنیده شود، زیرا او ــ تا زمان روایت قصهاش ــ هرگز فرصت نمیکند دربارهی آنچه اتفاق افتاده تأمل کند. در داستان، بلافاصله پس از این صحنهی هولناک، زندگی به روال کاملاً عادی خود برمیگردد و هر سه (پدر و مادر و دختر) برای گردش و دوچرخهسواری به بیرون از شهر میروند. اما، تا سالها پس از آن، هربار که راوی به خانه بازمیگردد از خودش میپرسد آیا بالاخره فاجعه به وقوع پیوسته است؟ آیا مادرش کشته شده است؟ هنگامی که آنی ارنو در پنجاهوپنجسالگی سرانجام شرح این ماجرا را در قالب قصه مینویسد، توضیح میدهد که حس میکند آن صحنهی هولناک در دوران کودکی اتفاقی پیشپاافتاده بوده و در خانوادهها معمولتر از آن است که فکرش را میکرده است.
آنی ارنو برای مواجهشدن با شرمِ دوران کودکی نوشتن را برمیگزیند؛ کاری که پیش از این انجامدادن آن برای او ناممکن بوده است، همچون گناهی که قرار است مجازاتی بهدنبال داشته باشد. در رمان کمحجم «شرم» او شرح میدهد که ماحصل دوران کودکیاش خاطراتی است که بهیادآوردن آنها برای او تلخ و ناخوشایند است و از شرمی پرده برمیدارد که هرگز او را رها نکرده است. پس از نوشتن آن صحنهی روز یکشنبه گویی اکنون زمینه برای نتیجهگیری و قضاوت فراهم میشود. او در کودکیاش صحنهای را میبیند که بعدها قادر به توصیفش نمیشود؛ «صحنه» وجود دارد اما کلامی که آن را شرح بدهد نه («تصویر بدون شرح»). این صحنه بارها و بارها در ذهن راوی میگذرد تا اینکه بالاخره به زبان آورده میشود. از این روست که او با کندوکاو در همهی مراتب و نظامهای اجتماعی درنهایت به این وسواس و تنگنا میرسید: «آیا دیگر جملهای که جایگاهمان را در جامعه نشان دهد از دستم در نرفته!». راوی در خانه، که همان فروشگاه است، حریم خصوصی ندارد و همواره باید در حضور مشتریها آداب را رعایت کند و رفتاری محترمانه داشته باشد. در مدرسهی خصوصی کاتولیک که او درس میخواند مذهب مهمترین نظامی است که فرد را جامعهپذیر میکند و، ازاینروست که ساعات بسیاری صرف نیایش و دعا میشود. موفقیت در الگوهایی تعریفشده و انجامدادن تکالیف درسی و مذهبی خلاصه میشود. بهجای آنکه شخصیتی شکل بگیرد و رشد کند، آن را همانطور که میخواهند میسازند و دعا مهمترین رکن است و دنیایِ کمال و درستی دنیایی است که در آن به مراسم عشای ربانی بروند. زندگی برای او در باورها و ارزشهایی خلاصه میشود که محیط، مدرسه و خانواده و شهر تعریف میکنند. راوی تمام تعالیم و آموزشهای تربیتی کودکیاش را که چیزی جز اطاعت و تبعیت از قواعد رایج اقتضای خانواده و اعتقادات آنها نیست فهرست میکند و مدام به تکرار آنها میپردازد. تا جایی که در آستانهی دوازدهسالگی دنیایش چیزی نیست مگر قوانین و مقررات و رسوم حاکم بر محیط، بیآنکه شک کند دنیاهای دیگری هم وجود دارد.
نویسنده با استفاده از «تشریح» و «توصیف» توانسته است دادههای مناسبی را برای مخاطب فراهم کند. این رمان مجموعهی درخشانی از مشاهدههاست. نویسنده به رونویسی خاطرات اکتفا نمیکند بلکه برای درکِ واقعیتِ آن زمان درصدد است “قومشناسِ خود” باشد. ازاینرو رمان هم زمینهی روانی دارد و هم زمینهی اجتماعی. در واقع نویسنده رمان را از درون به برون مینویسد، همچنانکه عنوان رمان گواه اختلالی در روانشناسی است که باید زمینهاش را اجتماع جُست و بهنوعی به «روانشناسیِ اجتماعی» رسید.
دراینباره، راوی با توجه به «شرم» خود و با توجه به زمینهی زیستیاش نیازی نمیبیند که ترتیب کلاسیک داستان نویسی را رعایت کند. رمان، براساس اصول کلاسیک، از انتها شروع میشود تا به نقطهی اوج (دوصفحهی ابتدایی) برسد. اوج داستان در خط اول و پایانبندی در دو صفحهی بعد است. اولین حادثهی کتاب مهمترین حادثه است و ما با تنشی مواجهیم که مسیر پلکانیاش به جای اینکه به سمت بالا باشد به سمت پایین است و بعد از دو صفحهی اول مخاطب باید به جای پیش رفتن در داستان مدام نقب بزند و به عمق برود. چنین حرکتی با مفهوم «شرم» نیز تناسب دارد، شرمی که در عمیقترین لایههای ما وجود دارد و در انتظار کاویدهشدن است. از این رهگذر، شاید، این قصهای باشد که سبب میشود هرگونه رفتاری عادی جلوه کند و دستآخر زنی را شاهد باشیم که دیگر «دخترکی» را که زمانی خودش بوده بهجا نمیآورد؛ گویی صحنهی آن یکشنبهی ژوئن تنها وجه مشترک او با آن دخترک است.
نشر نی برگزار میکند:
با حضور: رضا رضایی، آبتین گلکار، نرگس انتخابی
سهشنبه ۲۵ تیر ۹۸، ساعت ۱۸ الی ۱۹:۳۰
خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰
ورود برای عموم آزاد است.
نشر نی برگزار میکند:
با حضور: نغمه ثمینی، هلیا دارابی و مجید اسلامی
سهشنبه ۱۸ تیر ۹۸، ساعت ۱۷:۳۰ الی ۱۹
خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰
ورود برای عموم آزاد است.