مروری بر الیزابت فینچ

وقتی اصالت و پرسشگری و گذشته به هم می‌رسند

هر کسی در زندگی‌اش ممکن است لحظه‌ یا لحظه‌هایی خاص و سرنوشت‌ساز داشته باشد که روند زندگی‌اش را دگرگون کند. یک انتخاب، یک حادثه، یک اتفاق خارج از کنترل و … ملاقات با یک آدم البته. گاهی کسی می‌تواند با بودن‌اش، نظرگاه‌اش، صحبت‌هایش و یا شخصیت خاص و متفاوت خودش تاثیری عمیق روی زندگی آدم بگذارد. کیفیت حضور بعضی آدم‌ها ممکن است مثل زلزله‌ای عمل کند. آدم بعد از ملاقات و شناختن کسی، بعد از راه دادنش به متن اصلی داستان زندگی‌اش، دیگر آن موجود قبلی نمی‌شود. و اگر شانس بیاورد، آن آدم و کیفیت حضورش تاثیری سازنده و مفید خواهد گذاشت. جوری که می‌شود زندگی را به دو نیمه تقسیم کرد: قبل از او، بعد از او.

 الیزابت فینچ جدیدترین اثر ترجمه شده و آخرین اثر منتشر شده‌ی جولین بارنز نویسنده بزرگ انگلیسی، رمانی است درباره همین نوع از ملاقات و شناختن.  راوی اول شخص رمان مردی است که خودش را با یک ویژگی اصلی معرفی می‌کند: استاد پروژه‌های ناتمام. مردی با احساس ناکافی بودن و ناکام ماندن. ناکام در عشق و ازدواج، با دو ازدواج ناموفق. و ناکام در شغل، روابط بین‌فردی و البته در زندگی.  مردی که در بزرگسالی و در سی و چند ساله‌گی و پس از طلاق اولش در یک دوره دانشگاهی ثبت نام می‌کند. دوره فرهنگ و تمدن با استادی به نام الیزابت فینچ. اما این دوره‌ای معمولی نیست. قرار است راوی(نیل) پس از این دوره موجود متفاوتی شود. قرار است آشنایی و یادگیری از استاد فینچ، زندگی نیل را بلرزاند. و همینطور هم می‌شود.

 الیزابت فینچ استاد متفاوتی است. از منبع یا منابع درسی اجباری، از امتحان و نمره در سر کلاس خبری نیست. از اطلاعات و نقل قول‌ها و رفرنس دادن‌ها هم. فینچ قرار است ذهنی پرسش‌گر در شاگردانش ایجاد کند. قرار است به آن‌ها بیاموزد به گذشته با ذهنی رهاشده از پیش‌داوری و با پرسش‌گری نگاه کنند. و به این‌ها بسنده نمی‌کند و با شیوه‌ی خاص و کاریزمای تاثیرگذارش، فلسفه زندگی و نگاه به آن را در دانشجویانش به چالش می‌کشد. به عبارتی بارنز با خلق شخصیتی در قالب استادی که متفاوت می‌پوشد، متفاوت درس می‌دهد، متفاوت می‌اندیشد و حتا حین صحبت و ادای کلمات متفاوت با هنجار عمومی یا کلیشه‌های رایج استادهای دانشگاه است، و با قرار دادن ماده درسی فرهنگ و تمدن در دستان چنین استادی، تلاش می‌کند میراث فرهنگی و میراث تمدنی بشر را از منظری پرسش‌گرانه نگاه کند. اما این نوع از شکاکیت در نگاه به تاریخ و گذشته که در ظاهر امری ایستا، شکل‌گرفته و به نتیجه نهایی رسیده به نظر می‌رسد، در کلاس درس الیزابت فینچ به همین جا ختم نمی‌شود. او نه تنها پا را از حدود متعارف تاریخ‌اندیشی فراتر می‌گذارد و پرسش “چه می‌شد اگر فلان اتفاق تاریخی، رخ نمی‌داد” را در ذهن شاگردانش می‌اندازد، بلکه به فلسفه زندگی آن‌ها، به استنباط‌شان از خوشبختی و نگاه‌شان به رنج‌های زندگی هم می‌پردازد. الیزابت فینچ زنی است چند وجهی. یک رواقی مدرن. یک بدبین رومانتیک. اما بیشتر جلوه‌ای امروزی است انگار از یک سقراط. خرمگس عرصه‌ی عمومی. آشفته کننده‌ی خوابِ خوشِ باورهای اکتسابی.

اما نگاه به گذشته تنها محدود به درس‌های الیزابت فینچ نمی‌ماند. چرا که خود او نیز به یک گذشته تبدیل می‌شود. مرگ او و وصیتش مبنی بر این‌که تمام کتاب‌ها و نوشته‌هایش به نیل (راوی داستان) برسد، او را هم به گذشته پرت می‌کند. و رمان می‌شود صحنه‌ی تلاش راوی برای زنده کردن الیزابت فینچ در خاطرات‌اش.

بارنز  این دو چهره متفاوت از گذشته را با یک نخ بهم وصل می‌کند. با تکلیف انجام نشده استاد پروژه‌های ناتمام، درباره یک امپراطور تاحدودی فراموش شده و در بیشتر دوران تاریخ مورد لعن و نفرین قرار گرفته: فلاویوس کلادیوس یولیانوس ملقب به جولین مرتد. کشته شده در بیابان‌های ایران، با حکومتی به مدت تنها 18 ماه. امپراطوری فلسفه خوانده و تا مغز استخوان دشمن مسیحیت در حال اشاعه. طرفدار سرسخت چندخدایی یونانی و فیلسوف-امپراطوری  نه با ابزار قدرت و کشتار و شکنجه و تعقیب، که با نوشتن و استدلال و نقد به جنگ خطری بزرگ می‌رود: اخراج خدایان، و تثبیت اقتدار تنها یک خدا (خدای پدر در خوانش کلیسای رومی- مسیحی).  حالا شخصیتی منفور که تلاش کرده بود چندخدایی را در برابر تک خدایی مسیحیت زنده نگه دارد، موضوع بازاندیشی  شاگرد الیزابت فینچ قرار می‌گیرد. و یک سوم رمان، به یک‌باره تبدیل می‌شود به جُستاری تاریخی  که سخت مستعد است توی ذوق مشتاقان رمان در معنای معمولش بزند. اما اگر پای یکی از درخشان‌ترین نوابغ ادبی دوران معاصر در میان باشد، اینگونه از متن روایت خارج شدن و جُستاری تاریخی در حدود 60 صفحه را در دل داستان قرار دادن، هیچ لطمه‌ای به لذت خواندن رمان نمی‌زند.

این جُستار در واقع تلاش راوی داستان است  برای تمام کردن تحقیق کلاسی‌ای که هیچگاه انجام نشد. به کوشش‌اش برای جرات اندیشیدن به یک پرسش فینچی: چه می‌شد اگر جولین مرتد بیشتر سلطنت می‌کرد؟ تاریخ را با این قبیل پرسش‌ها نمی‌نویسند. اما فینچ همان‌طور که اهمیتی نمی‌دهد بقیه به کفش‌های مردانه پوشیدن‌اش چه نظری دارند، همان‌طور هم به این ممنوعیت در اندیشه تاریخی اهمیتی نمی‌دهد و شاگردانش را به این چالش دچار می‌کند که به امکان‌های مختلف، چه در فرهنگ و تمدن انسانی و چه حتا در مورد زندگی فردی خودشان بیاندیشند.

مرگ الیزابت فینچ و وصیت‌اش، راوی را مشتاق شناختن شخصیت جذاب، اصیل و  تاحدودی در پرده‌ای ابهام و راز استادش می‌کند. انگار فینچ خودش موضوع درس خودش می‌شود. زنی سرشار از اصالت، با رویکردی متفاوت به زندگی، هویت و واقعیت.

خواندن الیزابت فینچ مواجه شدن با دو چهره گذشته است. گذشته‌ای کلان در معنای فرهنگی و تمدنی‌اش، و گذشته نوعی و فردی در معنای محدود خودش. در واقع تجربه این رمانِ مختصر و نه چندان حجیم، تمرینی است برای  به صرافت شک در بدیهات فرهنگی، تمدنی و تاریخی و حتا خاطرات و محفوظات به ظاهر قاطع فردی  افتادن. بارنز نه فقط در این اثر، که در بیشتر آثارش نگاه ایستا و ثابت به گذشته را نقد می‌کند. در جهان بارنز گذشته را می‌شود با تغییر نگاه و زاویه دید، حتا با رخدادی خارج از حدود کنترل و انتخاب و اراده، دوباره به گونه‌ای دیگر زیست. هر اثر ترجمه شده از جولین بارنز یک رخداد مهم در فضای فکری و ادبی ماست. دست کم برای من این‌گونه است.

 ✍️  سعید صدقی

معرفی کتاب «ناگهان انقلاب»

یک انقلاب کاملا مردمی

ماهرخ ابراهیم‌پور- محسن آزموده

در بادی نظر ممکن است چنین به نظر برسد که با گذشت 43 سال از انقلاب بهمن 1357، همه‌ی حرف‌ها راجع به آن زده شده و آحاد جامعه و به خصوص اهل نظر و دغدغه‌مند، راجع به آن تبیین و دیدگاهی معین دارند. کثرت فیلم‌ها، مصاحبه‌ها، گفت‌وگوها، کتاب‌ها، مقالات و خاطرات ممکن است این تصور را پدید آورد که گویی همه چیز را راجع به این رویداد مهم تاریخی در نیمه‌ی پایانی سده‌ی بیستم میلادی می‌دانیم و چیزی نمی‌توان به آن افزود. اما واقعیت چیز دیگری است. این روزها، به خصوص نسل سوم و چهارم پس از انقلاب، به رغم انباشت داده‌ها و اطلاعات، درک مستدل و روشنی از این واقعه ندارند و طنین این ابهام را در پرسش‌هایی که از نسل‌های پیشین مطرح می‌کنند، می‌توان شنید، وقتی می‌پرسند که چرا انقلاب کردید؟ یا چه کسانی انقلاب کردند؟ کتاب ناگهان انقلاب، اثر تحقیقی چارلز کورزمن یک پاسخ دقیق و تا حدودی قابل قبول به این پرسش ها ارائه می‌کند، اگرچه روشن است که نمی‌توان و نباید تنها به آن اکتفا کرد و باید آن را تنها یک منظر روشنگر به انقلاب 57 قلمداد کرد، همچنان که انبوه آثار تحقیقی پژوهشگران پیشین مثل نوشته‌های پژوهشگرانی چون حسین بشیریه، یرواند آبراهامیان، فرد هالیدی، همایون کاتوزیان، نیکی کدی و… در کنار کتاب‌های خاطرات و روایت‌های تاریخی و تصاویر و مصاحبه‌های مکتوب و شفاهی، هر یک وجه یا وجوهی از این واقعه را آشکار می‌سازند. چارلز کورزمن در کتاب مذکور منظری متفاوت به انقلاب ایران گشوده. او به جای تبیین، ضد تبیین ارائه کرده و آن را بهترین راه برای توضیح تنوع بی‌قاعدگی‌ها، سردرگمی‌های افراد و به هم ریختگی اوضاع دانسته است. این استاد جامعه‌شناسی در دانشگاه کارولینای شمالی و متخصص در مطالعات خاورمیانه و مطالعات اسلامی، در این کتاب که رساله‌ی دکترای اوست و نخستین بار در سال 2004 منتشر شده، نخست و به طور مفصل و دقیق سایر تبیین‌های رایج درباره‌ی انقلاب ایران اعم از تبیین سیاسی، تبیین سازمانی، تبیین فرهنگی، تبیین اقتصادی و تبیین نظامی را تشریح می‌کند و نشان می‌دهد که هر یک از این تبیین‌ها، به  رغم روشنگری‌های فراوان، به تنهایی در توضیح وقوع انقلاب ناکامند و به ویژه برای توجیه رویداد انقلاب در سال‌های 1356 و 1357 بسنده نیستند. او در نهایت نتیجه می‌گیرد که متخصصان علوم اجتماعی هیچ‌گاه قادر نخواهند بود وقوع انقلاب‌ها را پیش‌بینی کنند، چون خود انقلابیون هم از پیش نمی‌دانند چه رخ خواهد داد. بنابراین کورزمن به جای ارائه‌ی یک تبیین، از ضدتبیین بهره می‌گیرد، یعنی خودش را جای کنشگرانی قرار می‌دهد که در ماه‌های منتهی به انقلاب در صحنه حضور داشتند و نشان می‌دهد که انقلاب زمانی رخ می‌دهد که بخش قابل توجه و پای کاری از مردم، به نیروی مؤثر (critical mass) تبدیل شوند و وقوع انقلاب را امکان پذیر تلقی کنند و حاضر باشند برای آن به صحنه بیایند. این چنین است که ناگهان انقلاب رخ می‌دهد. از کتاب ناگهان انقلاب با نام اصلی Unthinkable Revolution in Iran تاکنون سه ترجمه به فارسی عرضه شده، یکی با عنوان «انقلاب تصورناپذیر در ایران» ترجمه‌ی محمد ملاعباسی (نشر ترجمان)، دومی با عنوان انقلاب نااندیشیدنی در ایران ترجمه‌ی محمد کریمی (نشر سوره مهر) و سومی ناگهان انقلاب با ترجمه‌ی رامین کریمیان (نشر نی). آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با رامین کریمیان، پژوهشگر و مترجم علوم اجتماعی که ترجمه‌ای روان و دقیق از این کتاب عرضه کرده و خود نیز در زمینه‌ی تاریخ معاصر ایران صاحب نظر است.

  • در ابتدا بفرمایید ویژگی یا اهمیت کتاب چارلز کورزمن در چیست که اینک بعد از دو دهه دست کم سه ترجمه از آن به فارسی منتشر شده است؟

کتاب ناگهان انقلاب از حیث بررسی آکادمیک و دانشگاهی انقلاب ایران اثر مهمی است زیرا انقلاب سال ۵۷ ایران را در ذیل موضوع جنبش‌های اجتماعی با نگرش نسبتاً جدیدی در زمان انتشار کتاب یعنی در سال 2004 بررسی و تحلیل کرده است. این نگرش یا دیدگاه جدید شرایط امکان‌پذیری شرکت مردم عادی در یک جنبش اجتماعی همچون انقلاب ۵۷ در وضعیت سردرگمی و ابهام است. انقلاب‌های کلاسیک را معمولاً با پیشاهنگان انقلاب پیش می‌برند. اما کورزمن در این کتاب کوشیده نشان بدهد که افراد معمولی چگونه و با چه انگیزه‌هایی و تحت چه شرایطی در انقلاب شرکت می‌کنند و آن را تبیین کند. تبیین او که خودش آن را «ضد تبیین» می‌خواند، با نوآوری‌هایی همراه است.

  • در کتاب‌های موجود راجع به انقلاب ایران، مخصوصا کتاب‌هایی در داخل نوشته شده‌اند، عمدتاً به این نکته کلی اشاره می‌شود که امریکایی‌ها از وقوع انقلاب ایران غافلگیر شدند. اما کورزمن در همان بخش‌های آغازین کتاب می‌گوید برخی پژوهشگران یا افراد غیرسیاسی یا کسانی که اطلاعاتی به دستگاه‌های سیاسی امریکایی می‌دادند، مثل جیمز بیل نکات مهمی راجع به وضعیت وخیم ایران مخابره می‌کنند در حالی که مثلاً سفیر امریکا این سخنان را شایعه و نادرست می‌خواند. ارزیابی شما از این موارد چیست؟

البته همان‌طور که در کتاب آمده سفیر وقت امریکا ویلیام سالیوان نامه‌ای به وزیر خارجه می‌نویسد و هشدار می‌دهد که باید به تغییر شرایط اندیشید؛ عنوان کتاب هم از روی همین نامه گرفته شده. اما دستگاه سیاسی و به خصوص شخص رییس جمهور وقت جیمی کارتر نمی خواستند یا نمی‌توانستند این واقعیت را قبول کنند. کورزمن در همین مورد به نکته‌ی جالب توجهی اشاره می‌کند و می‌گوید که سفارتخانه‌ی امریکا در آن زمان کارمند فارسی نداشت و بعداً یکی، دو کارمند زبان فارسی می‌آورند. در هر صورت اهمیت این نکته در این است که کورزمن می‌خواهد بگوید که اتفاقاً تقریباً همه فکر می‌کردند که وقوع انقلاب یک وضع غیرممکن است. یعنی هم نظام سیاسی حاکم بر ایران و هم دستگاه دیپلماسی فرنگی‌ها به‌‌خصوص، اصلاً نمی‌توانستند انقلاب را پیش‌بینی کنند و امکان تغییر در وضعیت را تشخیص ندادند. البته چندین کارشناس سیا یا کسانی که برای سیا گزارش می‌دادند، از جمله ماروین زونیس، نویسنده‌ی کتاب شکست شاهانه و جیمز بیل، پیش‌بینی‌هایی کرده‌اند. اما نکته‌ی مهمی که باید به آن اشاره کرد و انگیزه‌ی من هم از ترجمه‌ی کتاب بوده و در مقدمه آن را نوشته‌ام، این است که بسیاری تصور می‌کنند که یک عده‌ای یک‌باره بلند شدند و انقلاب کردند. در صورتی که کسی انقلاب نکرد، انقلاب پیش آمد، انقلاب شد. به نظر من کورزمن این پیش آمدن انقلاب را هم خیلی خوب تبیین و توصیف کرده و هم آن را تئوریزه کرده. یعنی کسی نمی‌خواست انقلاب کند حتی آقای [امام] خمینی. البته از اواخر دهه 1340 و اوایل دهه 1350، برخی گروه‌های چریکی که علیه حکومت شاه جنگ مسلحانه می‌کردند یا خیلی از روشنفکران که با سیستم سیاسی و اجتماعی اختلافات جدی داشتند و مخالف بود و زندان می‌رفتند میل به انقلاب و سرنگونی قهرآمیز حکومت شاه داشتند اما آن‌ها هم برنامه‌ریزی‌ای برای انقلاب نداشتند. تازه اگر برنامه هم داشتند آن زمانی که تصور می‌کردند و به آن شکلی که فکر می‌کردند محقق نشد، چون مثلاً گروهی از چریک‌ها تصور می‌کردند که انقلاب از روستا شروع و به شهر ختم می‌شود و گروهی هم برعکس آن. در حالی که آن شکل از انقلاب رخ نداد و یک انقلاب مردمی و توده‌ای به وقوع پیوست. کورزمن چرایی و چگونگی وقوع این شکل از انقلاب را به خوبی توضیح می‌دهد. این انقلاب، فقط انقلاب نخبگان نبود. مثلاً گفته می‌شود انقلاب روسیه کار صد نفر است و به یک معنا کودتاست. صد نفر در سن‌پترزبورگ و مسکو، مراکز حساس مثل ایستگاه‌های برق و غیره را می‌گیرند و انقلاب پیروز می‌شود. اما انقلاب ایران انقلابی کاملاً توده‌ای یا مردمی است و به همین علت از برخی جهات با انقلاب فرانسه مقایسه می‌شود.

  • برخی اشارات کتاب به نیروهای موسوم به لیبرال مثل نهضت آزادی و جبهه‌ی ملی طنزآمیز و با طعنه است. مثلاً گفته می‌شود یک مهمانی در باشگاهی برگزار می‌کنند و تصور می‌کنند که این کار موفقیت بزرگی است. چرا نویسنده چنین نگاه دو پهلو یا ریشخندآمیزی به آن‌ها دارد؟ اگر نویسندگان ایرانی چنین نگاهی به سایر نیروهای سیاسی داشته باشند، می‌شود آن را به جناح بندی سیاسی و طرفداری از این یا آن گروه منتسب کرد، اما چرا یک پژوهشگر غربی که علی القاعده باید بی‌طرف باشد، این طور طعنه‌آمیز از برخی گروه‌ها سخن می‌گوید؟

اولاً من خیلی با این دریافت شما موافق نیستم. طعنه و تمسخری در کار نیست. اتفاقاً کورزمن تعمداً چنین موضوعی را مطرح می‌کند. یک مفهوم مهم که در زبان فارسی به‌خوبی متمایز نشده مفهوم اپوزیسیون است که ما آن را به «مخالف» ترجمه می‌کنیم. در صورتی که اپوزیسیون مخالفی است که بالقوه احتمال جانشینی حکومت را دارد. در دوره‌ی پهلوی دوم بعد از کودتای 28 مرداد 1332 اپوزیسیون اصلی شاه جبهه‌ی ملی بوده است. منظور کورزمن هم از لیبرال‌ها همین جبهه‌ی ملی و نیروهای نزدیک به ایشان مثل نهضت آزادی است. این‌ها هیچ تشکل و برنامه و زمینه‌ی سیاسی و اجتماعی نداشتند. اشارات کورزمن به این گروه‌ها بیشتر از این حیث است. این نکته‌ی درستی است و کسانی که راجع به جبهه‌ی ملی دوم و سوم تحقیق کرده‌اند، این آشفتگی و پراکندگی را در نیروهای جبهه‌ی ملی تأیید می‌کنند. در واقع نیروهای جبهه‌ی ملی وادادند، زیرا تنها اپوزیسیون به معنای واقعی و دقیق کلمه، جبهه‌ی ملی بود و واقعیت این است که این‌ها وادادند، مثلاً بختیار از اپوزیسیون به پوزیسیون بدل می‌شود و مدافع شاه می‌شود. برای همین است که شاه هم در اواخر که دیگر کار از کار گذشت سراغ دکتر صدیقی می‌رود و وقتی ایشان شرایط را نمی‌پذیرد ناچار بختیار را انتخاب می‌کند.

  • نویسنده به برخی مکالمه‌های خاص و جالب شاه با خبرنگاران اشاره می‌کند که گویا می‌خواهد به آنها اشاره کند که این آدم (شاه) چقدر از ماجرا پرت است و حرف‌هایی می‌زند که انگار در جریان امور کشور نیست.

فکر می‌کنم تا حد زیادی این طور بوده، اما چنین نیست که شاه کلاً در جریان اوضاع نباشد. شاه مغرور و متوهم و خودکامه بود. از قول عَلَم نقل شده که شاه از او می‌پرسد تفاوت من با پدرم در چیست، می‌گوید به پدر شما نمی‌شد دروغ گفت، به شما نمی‌شود راست گفت! واقعیت این است که شاه حرف هیچ‌کس را گوش نمی‌کرد، به خصوص از حدود سال  ۵۳ -۱۳۵۲ که کشور با درآمدهای بالای نفتی وضع اقتصادی خوبی پیدا کرد. قبل از آن هم تا جایی که من خوانده‌ام و می‌دانم همین‌طوری بوده. یک کتاب فوق العاده خوب در این زمینه کتاب صدایی که شنیده نشد است که شامل نتایج گزارش پیمایش‌های آقایان دکتر علی اسدی و دکتر مجید تهرانیان در سال ۱۳۵۴ است. این دو تن که از جامعه‌شناسان برجسته بودند در سال ۱۳۵۴ یک پیمایش و نظرسنجی کردند و تحولات اجتماعی را رصد کردند و نتیجه‌ی آن را در دو کنفرانس رامسر و شیراز ارائه کردند (آقایان محسن گودرزی و عباس عبدی نتایج و بررسی آن  پیمایش را با یک مقدمه بسیار خواندنی تدوین و بازچاپ کرده‌اند)، اما شاه اصلاً به حرف‌های آن‌ها گوش نمی‌دهد و گوش‌هایش را به روی حقیقت می‌بندد. در کنفرانس‌های شیراز و رامسر که سازمان برنامه و بودجه برای طرح‌های آینده‌ی کشور برگزار کرده بود، کارشناسان و صاحب‌نظران می‌گویند این وضعیت با این شرایط اقتصادی و اجتماعی دوام نمی آورد، اما شاه گوش نمی‌کند. یک علت انقلاب ایران خودکامگی و غرور شاه است. تا جایی که شخصاً به خاطر دارم و از شنیده‌ها و خوانده‌ها فهمیده‌ام، شاه در واقع خیلی با جامعه‌ی ایران مرتبط نبود و فقط یک ژست‌های عوام‌فریبانه می‌گرفت، اما جامعه را نمی‌شناخت و با نیروهای اجتماعی مرتبط نبود. واقعیت این است که حکومت شاه، یک حکومت نامشروع بود. بعد از سقوط پدرش در سال 1320 عده‌ای او را با توافق خارجی‌ها علم کردند. بعد هم که کودتای 28 مرداد 1332 رخ داد که اساساً پس از آن حکومتش نامشروع شد. شاه خودآگاه یا ناخودآگاه (البته به نظر من خودآگاه) می‌دانست که یک حکومت نامشروع است. طرح‌های عجیب و غریب او هم شگفت‌انگیز و غیرواقع‌بینانه بود. شاه دچار توهم شده بود و این نکته از آخرین تلاش‌های اصلاح‌طلبانی مثل دکتر علی امینی کاملاً روشن می‌شود. اما اگر به کتاب برگردیم، به نظر کورزمن با ارائه‌ی این مطالب و دیدگاه‌های شاه، به خصوص در بحث تبیین سیاسی، می‌کوشد نشان بدهد که این انقلاب شده است و امری نیست که بتوان آن را با برنامه‌ریزی کرد. درست است که بعدها تلاش می‌شود و بسیج نیروها صورت می‌گیرد و مبارزه می‌شود، اما درنهایت انقلاب یک تحول تاریخی است و کار تاریخ است. کما این‌که نشان می‌دهد در جاهای دیگر که امکان اصلاح هست، انقلاب رخ نمی‌دهد، اما شاه جلوی امکان اصلاح سیاسی را سد کرد.

  • به نظر می‌رسد که کورزمن نقش نیروهای مذهبی در وقوع انقلاب را پررنگ‌تر از بقیه دیده است. نظر شما چیست؟

بله، به نظر من هم چنین است، زیرا نیروهای مذهبی با آن‌که از دهه‌ی 1340 فعال بودند، اما به‌طور جدی از 1356 به عنوان پیشگام و سازمان دهنده وارد می‌شوند. تا قبل از آن سازمان‌های چریکی و تا حدی دکتر علی شریعتی و گروه‌هایی چون جبهه‌ی ملی و نهضت آزادی حضور دارند. نیروهای مذهبی تا قبل از 1356 مخالفان جدی حکومت شاه نیستند. اصلاً دستگاه مذهب چنین تلقی‌ای نداشت. آقای [امام] خمینی یک استثنا بود. بحث حضور ایشان در عرصه‌ی سیاست مفصل است که به یک معنا خلاف رویکرد سنتی تشکیلات روحانیت است. در صورتی که تشکیلات روحانیت از عهد صفویه به این سو، هیچ‌وقت یک نیروی مشخصاً سیاسی نبوده و بیشتر یک نیروی اجتماعی بوده. اما آقای[امام] خمینی از همان سال‌های ۴2ـ۴0 سعی دارد از تشکیلات روحانیت در گرفتن قدرت و امر سیاست استفاده کند. این امر به  خصوص بعد از انقلاب هم رخ می‌دهد. کورزمن هم به این نکته اشاره می‌کند و می‌گوید آقایان بروجردی و شریعتمداری و گلپایگانی و بسیاری با این فعالیت‌های سیاسی مخالف بودند، چون اصلاً نگاهشان با آقای [امام] خمینی متفاوت بود و فکر می‌کردند که در عصر غیبت، اصولاً حکومت‌ها نامشروع اند و این مباحث. اما آقای [امام] خمینی نظریه‌ی ولایت فقیه را ارائه کرد. البته کورزمن جایی که بحث بسیج اجتماعی و سیاسی را مطرح می‌کند در نقش نیروهای مذهبی و تشکیلات روحانیت اغراق می‌کند. نیروهای دیگر هم مؤثر بودند، مثل دانشجویان و دانشگاهیان که عمدتاً گرایشات چپ داشتند. شاید این‌ها واقعاً موثرتر بودند. اعتصابات را دانشگاهیان و کارگران شرکت نفت و کارمندان بانک‌ها شروع می‌کنند. اما سیاست همین است و آقای [امام] خمینی همه این‌ها را در دست می‌گیرد و به اصطلاح هژمونیک می‌شود.

  • یکی از نکات جالب کتاب این است که در آن با مردم معمولی صحبت می‌شود. به نظر شما اهمیت این موضوع در چیست؟

کورزمن خودش به این موضوع اشاره کرده که افرادی که با آن‌ها صحبت کرده کسانی هستند که در ایران نیستند. او مصاحبه‌های خود را با ایرانیانی کرده که در ترکیه هستند. از این نظر نمی‌توانم بگویم که آنچه این افراد می‌گویند الا و لابد درست است و تلقی ایشان درست است. اما به هر حال این یک روش مطالعاتی است. نگاه کورزمن مردم‌شناسانه یا اتنوگرافیک است و به نقش عامل‌ها (agents) توجه می‌کند. من فکر می‌کنم اگر کورزمن اجازه می‌داشت و به ایران می‌آمد و با برخی افراد مؤثرتر یا حتی آدم‌های عادی که در ایران هستند مصاحبه و گفت‌وگو می‌کرد، ممکن بود به نتایج دیگری هم برسد. یعنی احتمالاً در آن صورت در وقوع انقلاب نقش اراده را پررنگ‌تر می‌دید. تز اصلی او این است که مردم و حتی نیروهای پیشرو، دچار یک سردرگمی و آشفتگی بودند و زمانی انقلاب ممکن شد که این‌ها از سردرگمی و آشفتگی در آمدند و آن «نیروی مؤثر» (critical mass) وارد شد. حرف کورزمن این است که نیروی مؤثری به عنوان مردم یا توده‌ها وارد انقلاب شد. این نکته را در عکس‌های معروفی بعد از رفتن شاه در راهپیمایی‌های عظیم شاهد هستیم. در این عکس ها شاهد حضور توده‌ی مؤثر هستیم.

  • تا پیش از 5-4 سال اخیر، کمتر با جزییات راجع به انقلاب بحث می‌شد و از نقش طبقه‌ی متوسط بحث به میان می‌آمد. اما در یکی، دو سال پیش، دکتر جوادی یگانه در مقاله‌ی «فراموشیدن و فراموشانیدن انقلاب 57» به نقش طبقه‌ی متوسط در انقلاب اشاره می‌کند و این‌که حضور مردم و توده در انقلاب بعد از رفتن شاه پررنگ‌تر می‌شود. کورزمن در کتاب اشاره می‌کند که مثلاً حاشیه‌نشین‌ها مشکلاتی داشتند و درگیر مشکلات خودشان بودند و خیلی دیر به انقلاب پیوستند. در انقلاب مشروطه هم یک قشر متوسط بودند که انقلاب را شکل دادند. بنابراین خیلی نمی‌توان از نقش توده‌های عظیم سخن گفت. توده به قول کورزمن با آنچه ناگهانی پیش آمد، همراه شد. یعنی گویی رودخانه‌ای در جریان است و توده‌های مردم نیز در مسیر آن قرار گرفتند.

البته شما چندین سؤال را یک جا مطرح کردید و این بحث خیلی مفصل است و در این مجال نمی‌گنجد.  البته انقلاب مشروطیت را نمی‌توان انقلاب طبقه‌ی متوسط خواند، بلکه انقلاب سیاسی ـ اجتماعی نخبگان بود که با اصطلاحات قدیمی و کلاسیک می‌توان آن را انقلاب بورژوازی خواند. انقلابی که طبقه‌ی تجار و سایر نیروهای اجتماعی مثل روحانیت و منورالفکران می‌خواهند وارد سیستم تصمیم‌گیری و سیاست‌گذاری شود و به همین خاطر مجلس شورا درست شود. پیش از آن ناصرالدین شاه مجلس مشورتی و هیئت دولت درست می‌کند، اما کافی نیست و جواب نمی‌دهد. انقلاب مشروطیت بیشتر ادغام اجتماعی طبقه‌ی سرمایه‌داری تجاری در حکومت و دولت است. البته ما آن موقع انواع دیگر سرمایه‌داری را هنوز نداشتیم. این روند با تجدد آمرانه یا مدرنیته از بالا هم در دوره‌ی رضاشاه و هم در دوره‌ی محمدرضا شاه قطع شد. در انقلاب 57 همه‌ی این‌ها سرریز می‌کند. بعد از جنگ ایران ـ عراق است که یک طبقه‌ی متوسطی داریم که رشد می‌کند و در 1376 می‌خواهد وارد سیاست شود، آن هم در یک شرایط اقتصادی و اجتماعی و سیاسی متفاوت. بین 1376 تا 1384 تلاش می‌کند و نماینده‌ی سیاسی خود را وارد قدرت می‌کند و با مطبوعات و جامعه‌ی مدنی می‌کوشد در اجتماع نیرو بگیرد. بعد از 1388 هم که شاهد شکست محض هستیم.

  • بحث پایانی کتاب راجع به منابع هم بسیار جالب توجه است.

بله، گویا چارلز کورزمن یک بار به ایران آمده است، اما بعد از آن دیگر نتوانسته به ایران بیاید.

  • کورزمن می‌خواهد بگوید که اتفاقا تقریباً همه فکر می‌کردند که وقوع انقلاب یک وضع غیرممکن است. یعنی هم نظام سیاسی حاکم بر ایران و هم دستگاه دیپلماسی فرنگی‌ها به  خصوص، اصلاً نمی توانستند انقلاب را پیش‌بینی کنند و امکان تغییر در وضعیت را تشخیص ندادند.

یک علت انقلاب ایران خودکامگی و غرور شاه است. تا جایی که شخصاً به خاطر دارم و از شنیده‌ها و خوانده‌ها فهمیده‌ام، شاه در واقع خیلی با جامعه‌ی ایران مرتبط نبود و فقط یک ژست‌های عوام فریبانه می‌گرفت، اما جامعه را نمی‌شناخت و با نیروهای اجتماعی مرتبط نبود.

منبع: روزنامه‌ی اعتماد، شماره‌ی ۵۱۴۶، چهارشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱

معرفی کتاب «سیاست و حکومت در خاورمیانه (غرب آسیا) و شمال آفریقا»

آیینه واقعیت‌های تاریخی خاورمیانه

محمد لطف‌اللهی

اهمیت تاریخی، سیاسی، تمدنی، فرهنگی و اقتصادی منطقه‌ی خاورمیانه (غرب آسیا) و شمال آفریقا بر کسی پوشیده نیست و آگاهی از مسائل پیچیده این منطقه بدون شناخت ویژگی‌ها و روندهایی که وضعیت موجود را شکل داده ممکن نخواهد بود. هرچند بسیاری از تحلیلگران امروزه تأکید دارند که به دلیل تغییر در منابع انرژی مورد استفاده در جهان و رقابت ابرقدرت ها نگاه‌ها به منطقه‌ی خاورمیانه تغییر کرده و این منطقه دیگر اهمیت سابق را از منظر قدرت‌های جهانی ندارد، اما همچنان نمی‌توان انکار کرد که آنچه در خاورمیانه می گذرد می‌تواند به طور مستقیم روی مناسبات جهانی تأثیرگذار باشد. گفت‌وگوهای ایران، کشورهای 1+4 و ایالات متحده برای احیای توافق هسته‌ای، تلاش‌های ابرقدرتی نوظهور به نام چین برای گسترش نفوذ خود در خاورمیانه و تداوم نیاز جهان به منابع انرژی در این منطقه که بحران اوکراین بیش از پیش آن را آشکار کرد همه و همه نشان می‌دهد خاورمیانه هرچند کانون اصلی رقابت قدرت‌های بزرگ نیست اما همچنان یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین مناطق دنیا به شمار می‌رود. حمید احمدی، استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران در کتاب «سیاست و حکومت در خاورمیانه (غرب آسیا) و شمال آفریقا» که چاپ اول آن در سال جاری منتشر شده تلاش کرده تا روایت کاملی از علل، عوامل و ریشه‌های وضعیت امروز این منطقه ارایه کند. نقطه‌ی آغازین این کتاب، تلاش نویسنده برای مشخص کردن محدوده‌ی جغرافیایی منطقه «خاورمیانه» یا «غرب آسیا» و تشریح علل نام‌گذاری و اختلاف نظرها در این حوزه است. نویسنده با توضیح هفت دیدگاهی که پیرامون این منطقه وجود دارد می نویسد که اکثریت کارشناسان اعتقاد دارند «منطقه‌ی خاورمیانه، منطقه‌ای جغرافیایی شامل امپراتوری سابق عثمانی و ایران است.» در این کتاب که زبانی آکادمیک دارد و سعی شده با نقشه‌ها و تصاویر، روایت گویایی از تاریخ و روندها در منطقه خاورمیانه ارایه شود، خاورمیانه «مهد تمدن‌های بشری» و «خاستگاه ادیان بزرگ» معرفی شده است. نویسنده در بخش‌های آغازین با معرفی تمدن‌های کهن پیش‌زمینه‌ای برای تشریح وضعیت کنونی منطقه فراهم می‌کند. بخش‌های انتهایی مهم‌ترین بخش‌های این کتاب به شمار می‌روند. نویسنده در این بخش‌ها با نگاهی به ایدئولوژی‌ها و جریان‌های فکری تأثیرگذار بر روند اتفاقات تاریخی در منطقه خاورمیانه و غرب آسیا، ناسیونالیسم و گرایش‌های فکری ناسیونالیستی را «مؤثرتر» از جریان‌های فکری دیگر می‌داند، ضمن اذعان به تأثیر ناسیونالیسم ایرانی و حوادثی نظیر ملی شدن صنعت نفت بر خاورمیانه، جریان‌های ناسیونالیسم عربی و پان عربیسم، ناسیونالیسم ترکی و پان‌ترکیسم و ناسیونالیسم یهود را به عنوان جدی‌ترین و اثرگذارترین جریان‌های ملی‌گرایانه در منطقه ارزیابی می‌کند و در ادامه به بررسی زمینه‌های شکل‌گیری بنیادگرایی اسلامی می‌پردازد. شناخت ریشه‌های ناسیونالیسم در منطقه‌ی خاورمیانه امری حیاتی به حساب می‌آید، چرا که نه‌تنها این تفکر موتور حرکتی اصلی برخی کشورها در منطقه به حساب می‌آید، دقیقاً همان کشورها برای تضعیف رقبای اصلی منطقه‌ای خود با معرفی کردن ناسیونالیسم به عنوان یک تفکر ضد بشری، رقبای‌شان را به اتخاذ رویکردهای ناسیونالیستی معرفی می‌کنند. ایمان الحسین، پژوهشگر سیاست خارجی در شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا با بررسی این مسئله در عربستان سعودی می نویسد: «عربستان سعودی با در پیش گرفتن نوع خاصی از ملی‌گرایی در وضعیتی قرار گرفته است که این ملی‌گرایی سیاست داخلی و خارجی این کشور را هدایت می کند.» به نوشته‌ی او، «هدف از توسعه‌ی این نوع ملی‌گرایی که ساختارهای مذهبی در عربستان را به شدت تضعیف کرده، تثبیت جایگاه محمد بن سلمان ولیعهد این کشور است.» با این وجود، عربستان سعودی که نمونه‌ای از ملی‌گرایی جدید در جهان عرب به حساب می‌آید، ایران را به نقض حقوق اقلیت‌ها از طریق تکیه بر ناسیونالیسم فارس متهم می‌کند. العربیه‌ی فارسی، رسانه‌ی دولتی عربستان سعودی در این خصوص ادعا می‌کند: «ایران از شش ملیت اصلی شامل عرب، بلوچ، کرد، فارس، ترک، ترکمن و گروه‌های کوچک‌تر از دیگر گروه‌های قومی، زبانی و قبیله‌ای تشکیل شده است. هیچ گروه قومی دارای اکثریت عددی نیست. ایران همچنین خانه‌ی سنی‌ها، مسیحیان، یهودیان، بهاییان، زرتشتی‌ها، یارسان‌ها، مندایی‌ها و دیگران است. این گروه‌های قومی و مذهبی حداقل 50 درصد و بر اساس برخی برآوردهای میدانی دوسوم جمعیت را تشکیل می دهند. با این حال، به این گروه‌ها حقوق شهروندی برابر اعطا نشده است.» نویسنده در بخش‌های بعدی کتاب ادعا می‌کند: «با توجه به زوال احتمالی جریان اسلام‌گرای سلفی و جریان اسلام‌گرای افراطی، گرایش میانه‌رو اسلامی از پایگاه بیشتری در منطقه برخوردار خواهد بود» اما همزمان می‌نویسد: دو عامل می‌تواند تحقق چنین آینده‌ای را با مشکل روبه‌رو کند. به نوشته‌ی او، تداوم حضور دولت‌های اقتدارگرا در منطقه و گرایش تدریجی اسلام‌گرایان میانه‌رو به سوی سکولاریسم اصلی‌ترین عوامل تهدید غلبه یافتن اسلام‌گرایی میانه‌رو در منطقه خواهد بود.

این پیش‌بینی در حالی است که همزمان هراس مردم منطقه و حتی کشورهای خارج از خاورمیانه از گسترش اسلام‌گرایی افراطی روز‌به‌روز بیشتر می‌شود. براساس مطالعاتی که مؤسسه‌ی داده‌سنجی پیو انجام داده، بیشتر شهروندان خاورمیانه رفتارهای افراطی نظیر حملات انتحاری یا اعمال محدودیت‌های بسیار سختگیرانه علیه جامعه را تأیید نمی کنند اما به‌ویژه پس از جنگ سوریه و گسترش نفوذ گروه‌هایی نظیر داعش که ترسناک‌تر از افراطیون گذشته بودند، هراس مردم منطقه از احتمال اوج‌گیری نفوذ این گروه‌ها نیز افزایش یافته است. براساس این ارزیابی مردم لبنان، تونس، مصر، اردن و ترکیه بسیار بیش از قبل نگرانند که مجموعه تحولات منطقه به بازگشت جریان‌های رادیکال به قدرت منجر شود. بخش های پایانی کتاب «سیاست و حکومت در خاورمیانه (غرب آسیا) و شمال آفریقا» به بررسی شاخص‌هایی نظیر دموکراسی، جامعهی مدنی، توسعهی اقتصادی، محیط زیست و وضعیت زنان در خاورمیانه می‌پردازد.

منبع: روزنامه‌ی اعتماد، شماره‌ی 5178، سه‌شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۱

معرفی کتاب «قانون و خشونت»

کتاب «قانون و خشونت» گزیده مقالاتی از جورجو آگامبن، کارل اشمیت و والتر بنیامین است که توسط گروهی از مترجمان زیرنظر مراد فرهادپور ترجمه و ازسوی نشر نی در 366 صفحه با شمارگان 1000 نسخه و قیمت 138 هزار تومان منتشر شد. مراد فرهادپور در پیشگفتار این اثر آورده است: «اگر معتقد باشیم که ریشه شناسی لغات، دست کم در  شکل معتدلش، واجد معنا و اهمیتی فلسفی است، آن گاه برای درک و توضیح معنای دوگانه، کلمه «سیاست» در توسل به فلسفه چندان تردید نخواهیم کرد. معنای امروزی این کلمه همان قدر روشن و واضح است که تعریف آن تیره و غامض، ولی به هر حال، در نظر اکثر مردمی که امروزه به فارسی سخن می گویند، این کلمه بیانگر شکلی از رابطه با قدرت و حاکمیت است. اگرچه بسیاری هنوز نسبت به اصل و نسب «سیاست» مشکوکند، اما در گذشته ای نه چندان دور، این کلمه نه فقط بر فرمان راندن، بلکه بر تنبیه و مجازات کردن نیز دلالت داشت. بنابراین، اگر همه معانی کهنه و نو این کلمه را یکجا گردهم آوریم، می توان گفت «سیاست» چیزی است که در آن واحد با حکومت و بدن، فرمانروایی و مجازات، یا به تعبیر دقیق تر، با قانون و خشونت، سر و کار دارد. تعمق در باب معنای کلمه سیاست و نحوه تحول آن در زبان فارسی نقطه شروع مناسبی برای تبیین مفهوم سیاست، به ویژه مفهوم «سیاست غربی» در تحلیل تاریخی- مفهومی جورجو آگامبن است و تا آنجا که به جوهر اصلی برداشت آگامبن از سیاست غربی، یعنی موضوع مرکزی این کتاب مربوط می شود، از قضا بهترین کار ادامه همین مسیر است. قانون و خشونت دو قطب یا جوهر طبیعی نیستند که سیاست را بتوان به مثابه فاصله یا خط رابط میان آن دو تعریف کرد، حتا اگر این تعریف به شیوه ای دیالکتیکی برحسب زوج مفهومی شباهت/تفاوت، یا همگرایی/واگرایی توصیف شود. سیاست، در واقع، نه فقط شکافی میان این دو قطب، بلکه اساسا شکاف یا تنش بر سازنده نهفته در درون آن دو است. بدون اعمال خشونت سازمان یافته که نهایتاً مبتنی بر توانایی کشتن و اعمال خشونت جسمانی است ــ هیچ قانون و حکومتی بر جای نمی ماند؛ به همین ترتیب، هر نوع اعمال خشونت فردی و گروهی نیز جویای آن است که به قانون بدل شود و الگو و مبنای آن همان خشونت اجتماعی مشروع و رسمیت یافته است.» در ادامه همین پیشگفتار آمده است: «سه متن اصلی کتاب حاضر که جملگی مستقیما پیوند قانون و خشونت را تحلیل می کنند، عبارتند از: «منطق حاکمیت» (آگامبن، کل بخش اول هومو ساکر، به استثنای فصل «شکل قانون»)، مفهوم امر سیاسی (رساله اشمیت) و «نقد خشونت» (بنیامین). دو متن آخر، فی الواقع، مفاهیم، مضامین و ایده‌های اصلی پروژه فلسفی سیاسی آگامبن را فراهم می آورند. چنان که گفتیم، در نظر اشمیت، سیاست چیزی نیست مگر تصمیم‌گیری فرد حاکم در وضعیت استثنایی؛ یا به عبارت دیگر، کنش ناب ترسیم یک مرز در فضایی تهی ــ همان فضای استثنایی برخاسته از تعلیق هر گونه قانون ــ به قصد مشخص ساختن قلمرو حاکمیت و ایجاد تمایز میان درون و برون، خودی و غیرخودی و نهایتاً دوست و دشمن. از این رو، گرد آمدن گروهی از آدمیان در قالب یک گروه یا ملت واجد حاکمیت سیاسی در تقابل با سایر گروه ها، و امکان وقوع جنگ، مضمون اصلی «مفهوم امر سیاسی» است.» آگامبن در قسمتی از کتاب با عنوان منطق حاکمیت درباره پادوکس حاکمیت توضیح داده است: «پارادوکس حاکمیت عبارت است از این واقعیت که حاکم، در آن واحد، درون و بیرون نظام قانونی است. اگر حاکم حقیقت همان کسی است که نظام قانونی قدرت اعلام وضعیت استثنایی و در نتیجه قدرت تعلیق اعتبار خود نظام را بدو اعطا می‌کند، آنگاه حاکم بیرون از نظام قانونی معتبر است و با این حال بدان تعلق دارد، زیرا تصمیم‌گیری در این مورد که آیا قانون اساسی باید در کل تعلیق شود، برعهده اوست.» این نکته خاص که حاکم «در آن واحد درون و بیرون نظام قانونی است تاکید از من به هیچ وجه بی اهمیت نیست: حاکم، که واجد قدرت قانونی تعلیق اعتبار قانون است، قانون خود را بیرون از قانون جای می دهد. این بدان معناست که پارادوکس حاکمیت می تواند به شکل زیر نیز صورت بندی شود: «قانون بیرون از خودش است»، یا: «من، شخص حاکم، که بیرون از قانون ام، اعلام می کنم که هیچ چیز بیرون از قانون نیست.» در بخشی دیگر از کتاب که درباره امر سیاسی است آمده است: «امر سیاسی می تواند مایه و توان خویش را از متنوع ترین جد و جهدهای بشری اخذ کند، از انواع برابر نهادهای دینی، اقتصادی، اخلاقی و غیره. امر سیاسی جوهر خود را وصف نمی کند، بلکه تنها به شدت و حدت تجمع یا تفرقه انسان هایی اشاره دارد که انگیزه های شان برای باهم ماندن یا از هم جدا شدن ممکن است دینی، ملی (به معنای قومی یا فرهنگی آن)، اقتصادی یا از نوع دیگر باشند؛ این انگیزه ها می توانند در زمان های مختلف به ائتلاف ها و جدایی های مختلف دامن بزنند. دسته بندی دوست دشمن واقعی به لحاظ وجودی آن چنان قوی و قاطع است که برابر نهاد غیرسیاسی، به محض بدل شدن به برابر نهاد سیاسی، انگیزه ها و معیارهای مطلقا مذهبی، مطلقا اقتصادی و مطلقا فرهنگی سابقش را کنار می زند و آنها را تابع شرایط و نتایج وضعیت سیاسی موجود می سازد. در هر حال، آن دسته بندی ای همواره سیاسی است که رو به سوی این حادترین امکان دارد. از این روی، این دسته بندی همواره همان دسته بندی بشری تعیین کننده است، یعنی همان موجود سیاسی. اگر چنین موجودی اصلا وجود داشته باشد، همواره همان موجود قاطع و تعیین کننده است و از آن حیث حاکم است که تصمیم گیری درباره وضعیت بحرانی و اضطراری، حتا اگر استثنا باشد، همواره بی  برو برگرد برعهده آن است.»

منبع: روزنامه‌ی اعتماد، شماره ۵۳۰۴ – چهارشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۱

معرفی کتاب «دور و نزدیک آمرصاحب»

آمرصاحب به روایت دشتی (خاطرات محمدفهیم دشتی از بودن در کنار احمدشاه در دور و نزدیک آمرصاحب)

در آستانه‌ی نخستین سال‌گرد شهادت محمد فهیم دشتی، سخن‌گوی جبهه مقاومت ملی افغانستان و از هم‌رزمان و یاران احمد شاه مسعود و احمد مسعود، نشر نی کتاب دور و نزدیک آمرصاحب او را منتشر کرده که خاطرات و روایت او از قهرمان ملی افغانستان، احمدشاه مسعود است.

محمدفهیم دشتی، از یاران احمدشاه مسعود بود که خود را شاگرد مکتب شیرپنجشیر می‌دانست. او خود را در مقابل «در واقع من خود را در وضعیت یک کودک مکتبی یافتم که در برابر معلمی بزرگ زانو زده و درس‌های تازه‌ای می‌گیرد.»

فهیم دشتی در کتاب «دور و نزدیک آمرصاحب» می‌گوید در مکتب احمدشاه مسعود آموخته که مبارزه همیشه سخت است. این سختی وقتی از حد تحمل فراتر می‌رود که آدم‌ها خود را در مبارزه برای یک هدف، تنها می‌بینند. مبارزه با تمام سختی‌هایش، لذت عجیبی دارد؛ اما اگر مجبور باشی برای رسیدن به هدف، آدم‌های دیگر را قربانی بسازی، لذت مبارزه را کمتر احساس می‌کنی.» او از آمرصاحب نقل می‌کند: «بسیار خطرناک است، اگر در مبارزه با خیانت همراهان مواجه شوی. راه را گم می‌کنی، اگر ندانی بر کی می‌توانی اعتماد کنی.» به باور احمدشاه مسعود «تعهد و صداقت در مبارزه، پایه‌های اصلی استند. غافل‌شدن از این دو، به معنای پایان بی‌مفهوم مبارزه است.»

فهیم دشتی در مقدمه‌ی کتاب می‌نویسد: «در این کتاب سعی من بر این است تا لحظاتی را که در کنار آمرصاحب، شاهد حوادث و وقایع بوده‌ام، روی کاغذ بیاورم و به هیچ روی قصد ندارم مانند شماری از کسانی که در مورد آمرصاحب کتاب نوشته‌اند، از این طریق خود را مطرح سازم. من در این کتاب یک راوی ساده هستم که در مورد لحظاتی از زندگی یک شخصیت بزرگ، روایت می کند؛ البته بعید نیست که در برخی موارد نتوانم از غلیان احساسات جلوگیری کنم، به ویژه در روایت آن لحظات که بهترین لحظات زندگی‌ام بوده‌اند و در حد امکان از بودن در کنار آمرصاحب، لذت برده‌ام.»

سیاره دشتی، همسر فهیم دشتی در مقدمه‌ای که بر کتاب نوشته اشاره کرده به این‌که فهیم سفر را بسیار دوست داشت، مخصوصا سفر به ایران را و به نقل از او درباره‌ی دیدارش با محمود دولت‌آبادی در آخرین سفرش به ایران می‌نویسد: «یک دوست ایرانی، قرار ملاقات را تنظیم کرده بود و وقتی ماهم، نزدیک تر رفتیم و خود را معرفی کردم، محمود دولت‌آبادی، با خوش‌رویی و احترام توصیف ناپذیری، پذیرایی‌مان کرد… نزدیک به هفتادوپنج سال عمر دارد؛ اما با این‌که وجودش به ضعف گراییده، حافظه‌ای قدرت‌مند و چشمانی نافذ، از ویژگی‌هایش است. فشارهای سیاسی را تحمل کرده و هرچند مانند بسیاری از روشن‌فکران ایرانی، زمینه‌ی زندگی در کشورهای غربی را داشته، بودن در ایران را ترجیح داده است. از هر دری صجبت کردیم. از داستان‌هایش، از ریشه‌های ضعف ادبیات داستانی در زبان فارسی دری، از سیاست در ایران و منطقه، از دشواری‌های روزگار، از رنج انسان‌ها و از همه بسیار دیگر. خوش صحبت است و با ظرافت به مسائل می‌پردازد. گاهی رنج عمتی چشمانش ظاهر می‌شود؛ اما زیبایی لبخندهایش، بر آن رنج می‌چربد… وقتی در مورد آمرصاحب شهید حرف می‌زدیم، لذت بخش‌تر بود… گفت: وقتی تصاویرش را از سفری که به اروپا داشت دیدم، با خود گفتم، خیلی قشنگی مرد! کاش این زیبایی را نشان‌شان نداده بودی. آن‌ها تحمل زیبایی تو را ندارند و برایت دام می‌چینند… ادامه‌ی حرف‌هایش برایم خیلی جالب بود و راستش را بگویم، انتظار شنیدن چنین حرف هایی را نداشتم: او (احمدشاه مسعود) عصاره‌ای بود از یعقوب (یعقوب لیث صفار) ابومسلم و مولوی و فردوسی و هر چه از این بزرگان داریم. خدا خیلی زیبا آفریده بودش؛ حیف شد که زود از میان ما رخت سفر بست.»

منبع: روزنامه‌ی سازندگی، شماره‌ی 1247، یکشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۱

معرفی کتاب «پری دریایی»

در عصر رسانه‌های گروهی مثل اینستاگرام، ما مدام به عکس‌های خودمان و تصاویر آرمانی شد‌ه‌ی دیگران نگاه می‌کنیم. پول هنگفتی برای خریدن محصولات زیبایی خرج می‌کنیم، رژیم گرفتن وسواس فکری‌مان شده و استفاده از جراحی زیبایی طی ده سال اخیر شدت گرفته و کاندیداهای آن سنین مختلف ۱۸ تا ۶۵ سال دارند. تبلیغات مراکز از بین بردن موی بدن کف پیاده‌روها را پوشانده و روزی نیست که با پیامک‌های تبلیغاتی تخفیف‌های‌شان را مژده ندهند. تعجبی ندارد که شاهد همه‌گیر شدن پدیده‌ی صدمه زدن به خود در میان دختران نوجوان هستیم. زنانْ باعذاب کالری‌ها را می‌شمارند و با کفش‌های پاشنه‌بلندشان به زحمت راه می‌روند تا لاغرتر به نظر بیایند. داستان «پری دریایی» که روز به روز بیشتر مناسبت پیدا می‌کند، از دردسرهایی می‌گوید که توجوانان متحمل می‌شوند تا خودشان را تغییر بدهند و رضایت دیگران را جلب کنند. مدام از توجه وسواس‌گونه و فلج‌کنند‌ه‌ی آدم‌ها به خودشان صحبت می‌کنند که چه بسا مشخصه زندگی امروزی باشد.

 نمایش‌نامه‌ی پری دریایی اقتباسی است از داستان کوتاه «پری دریایی کوچولو». در داستان هانس کریستین اندرسون، پریان دریایی،  بی‌خیال و آزاد، زیر اقیانوس زندگی می‌کنند و زمانی که به سن بلوغ می‌رسند به طرف سطح آب شنا می‌کنند تا دنیای بالایی آن را ببینند. پری دریایی اقیانوس را (که مانند کیسه‌ی آب جنین در رحم مادر است) پشت سر می‌گذارد و ناگهان خودش را موجودی متفاوت در دنیایی پهناور می‌بیند. از این لحظه به بعد دیگر بازگشتی به دنیای امن وجود ندارد. او به دنیا با همه زیبایی‌ها و خشونت‌هایش نگاه می‌کند و در همان لحظه به پرنسی از میان آدمیان فانی دل می‌بازد. او دیگر نمی‌تواند به یاد بیاورد که احساس کامل بودن در درونِ‌ خود چگونه احساسی است. برای اولین بار در عمرش آرزو داشتن را تجربه می‌کند و همراه با آن، حس تنهایی به سراغش می‌آید. او یا باید زیر اقیانوس، ناپیدا از دنیای آدم‌ها، زندگی کند، یا زبان و صدا و آواز خوش خود را قربانی کند تا بتواند در دنیای بالای اقیانوس راه برود و عشق پرنس را به دست بیاورد.

نمایش در دنیای معاصر ما آغاز می‌شود. در خانواده‌ای که وضع اقتصادی خوبی ندارد و با مشکلات دست و پنجه نرم می‌کند. در آغاز نمایش می‌بینیم که دختر نوجوانی را هم‌سن‌وسال‌هایش، به دلیل این‌که در سیزده‌سالگی نمی‌تواند مثل آن‌ها لباس بپوشد و هنوز بازی‌ تخیلی می‌کند، از جمع خود طرد می‌کنند. او کنار دریا زندگی می‌کند و عاشق شنا کردن و شیفته‌ی پریان دریایی است و تصور می‌کند پریان دریایی وجود دارند و می‌توانند با او حرف بزنند. اما دنیای پیرامونْ به دختران فشار می‌آورد تا زودتر بزرگ شوند و بازی‌های کودکانه را کنار بگذارند و فکر و خیال‌شان را مشغول قیافه‌ی ظاهری‌شان و قضاوت کردن درباره‌ی هم و رقیب‌‌ دانستن یکدیگر کنند. پدر این دختر از کار بی‌کار شده است و برای خریدن محصولات مارک‌داری که هم‌کلاسی‌های دختر می‌پوشند پول کافی ندارد. دختر،‌ درحالی که دوستان قدیمی‌اش، همه به مهمانی رفته‌اند و مشغول رقصیدن‌اند، تنها نشسته و به صفحه‌ی موبایل خود خیره شده است. وقتی هم‌کلاسی‌هایش از مهمانی با او تماس ویدئویی می‌گیرند و با تمسخر او آزارش می‌دهند، برای تسکین دادن خود به قصه دلخواهش، «پری دریایی کوچولو» روی می‌آورد. ما به عمق داستان فرو می‌رویم و همچنان که زندگی واقعی با زندگی پریان دریایی درمی‌آمیزد او را تماشا می‌کنیم.

🔸 نشانی و تلفن کتابفروشی‌های سراسر کشور

از کتابفروشی‌ها به‌مثابه مویرگ‌های حیاتی فرهنگ مکتوب حمایت کنیم.

هموطن کتاب مورد نیاز خود را به‌صورت تلفنی از نزدیک‌ترین کتابفروشی منزل خود تهیه کنید.

نشانی و تلفن کتابفروشی‌های سراسر کشور را می‌توانید از این لینک دریافت کنید.

🔸 چاپ غیرقانونی کتاب

به اطلاع می‌رساند از این پس صفحات مجازی که اقدام به چاپ غیرقانونی و فروش کتاب ناشران می‌کنند، معرفی می‌شوند و از طریق مراجع قانونی پیگیری خواهند شد.

@arialandbook

ضمناً دوستانی که از این صفحات مجازی کتاب تهیه می‌کنند در نظر داشته باشند که چاپ غیرقانونیِ این کتاب‌ها نه تنها به لحاظ قیمت تفاوتی با کتاب چاپی توسط ناشر ندارد، بلکه به لحاظ کیفیت نیز با کیفیت بسیار نازل، بدون روکش و ته‌دوزی و زرکوب، و با چاپ متنی بی‌کیفیت به فروش می‌رسند.

🔸 نشر نی برگزار می‌کند: «شرح و تحلیل مقالات شمس» دی ۹۸

با مراجعه به دیگر متون ادب فارسی
توضیحاتی در فرهنگ و عرفان اسلامی و تطبیق با مثنوی معنوی

مهدی سالاری‌نسب

زمان: یکشنبه‌ها، ساعت ۱۷ تا ۱۹
تعداد جلسات: ۸ جلسه
تاریخ شروع کلاس: ۲۲ دی‌ماه
مهلت ثبت‌نام: تا ۱۵ دی‌ماه
(ظرفیت محدود)

داوطلبان برای ثبت‌نام می‌توانند درخواست خود را به ایمیل negar.youneszadeh@nashreney.com ارسال کنند یا با شماره تلفن ۸۸۰۲۱۲۱۴ تماس بگیرند. خیابان فاطمی، خیابان رهی معیری، نبش خیابان فکوری، پلاک ۲۰