مزدک صدر

من مزدک صدر (صدرالعلمایی) متولد سوم آذرماه 1354 در تهران هستم. عمده سالهای کودکیام در محله امیرآباد سپری شده. و اولین جایی که در آن زبان آموختم مؤسسهای بود در ساختمانی قدیمی در چهارراه ولیعصر موسوم به ” مؤسسه ملی زیان”. چهار سال دانشجوی مهندسی مکانیک در دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات بودهام. چندی هم مدیریت بازرگانی خواندهام. و اما شیفته هیچ درس دانشگاهی نبودهام، چنانکه حتی در شبهای امتحانهای آن رشته مهندسی به شعر و ادبیات پرداختهام و جنون کتاب خواندن هرگز رهایم نکرده است. خود نیز در درمان این جنون شیرین قدمی برنداشتهام که آن را نیکوترین کار جهان میدانم. چندباری صحنه تئاتر را تجربه کردهام. سالها برای دل خودم شعر گفتهام و میگویم هنوز گاه به گاه. و داستان نوشتهام و مینویسم مدام که هم تسکین است و هم تلمذ واژه. سال 1386 بود که دست تصادف پایم را به ونزوئلا باز کرد. زبان مردمان آنجا بر دلم نشست. کوشیدم تا اسپانیایی را بیاموزم. خردهای از مردمان آنجا و خردهای از خودآموزها و عمدهای از خواندن کتاب به این زبان که شاعران و نویسندگان یگانه دارد. آن هم به مرارت به سبب ناسازگاری علایقم با شغلم و البته با مداومتی کمنظیر که خودم را نیز به تعجب وامیداشت. و آنوقت برای دل خودم و برای تمرین رو آوردم به کاری که مدتها بود در سر داشتم و توانش را تا آن روز نداشتم. از متنهای ساده شروع شد و بعد رسیدم به نمایشنامهها و شعرها و متنهای دشوارتر و تطبیقشان با ترجمههای اساتید و بعد ترجمه متونی که ترجمهای ازشان نبود و جایشان را خالی میدیدم. بد بودند اولین کارها. نه از نظر منِ آنوقت، بلکه از نظر منی که دارم الان این را مینویسم. دوستان ناشر و اساتید ردم کردند، اما پافشاریم را که دیدند زیر غلطهایم خط کشیدند، راهنماییم کردند و مترجم ساختند از من. در این میان کارگاه داستان استادم منیرالدین بیروتی در شناختن داستان و زبان نویسندگان بسیار کمکم کرد و از آن بیشتر مترجم گرانمایه آقای رضا رضایی که درس ترجمه از ایشان آموختم.
اولین کتاب چاپ شدهام به سال 93 برمیگردد. با ناشری گمنام به نام رادمهر و به هزینه خودم. نمایشنامه بود. “نبرد تا سرحد مرگ میان روباه و ببر” اثر آلفنسو پلوو نویسنده و کارگردان اسپانیایی. و بعد توبت دهمین ترجمهام رسید. بله، دومین اثر چاپ شده دهمین ترجمهام بود. تابوت تهی، اثر باررا تیسکا نویستده ونزوئلایی با نشر فرهنگ جاوید و سپس مساقر هواپیمای ترومن از فرانسیسکو سونیاگا دیگر نویسنده ونزوئلایی با همان نشر و بعد از آن هم پدرو و کاپیتان اثر بندتی با نشر نی. و البته پنج شش کتاب دیگر هم در راهاند و در چند ماه آینده دیده به چاپشان روشن خواهم کرد. صبر بسیار بباید تا اثری چاپ شود! کماکان ترجمه میکنم. روزی پنج ساعت. امیدوارم خوانندگانم ترجمههایم را بپسندند.
ایمیل: mazdak_sadr@yahoo.com