«… نقش روشنفکر این نیست که به دیگران بگوید چه باید بکنند. روشنفکر به چه حقی میتواند چنین کند؟ و بهیاد آورید تمام آن پیشگوییها، نویدها، حکمها و برنامههایی که روشنفکران در دو سدهی گذشته بیان کردند و اکنون اثرها و نتیجههایشان را میبینیم.
کار روشنفکر این نیست که ارادهی سیاسی دیگران را شکل دهد؛ کار روشنفکر این است که از رهگذر تحلیلهایی که در عرصههای خاص خود انجام میدهد، امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش و مطالعه قرار دهد، عادتها و شیوههای عمل و اندیشیدن را متزلزل کند، آشناییهای پذیرفتهشده را بزداید، قاعدهها و نهادها را از نو ارزیابی کند، و بر مبنای همین دوباره مسئلهکردن (که در آن روشنفکر حرفهی خاصِ روشنفکریاش را ایفا میکند) در شکلگیری ارادهی سیاسی (که در آن میبایست نقش شهروندیاش را ایفا کند) شرکت کند.»
کار روشنفکر این نیست که ارادهی سیاسی دیگران را شکل دهد؛ کار روشنفکر این است که از رهگذر تحلیلهایی که در عرصههای خاص خود انجام میدهد، امور بدیهی و مسلم را از نو مورد پرسش و مطالعه قرار دهد، عادتها و شیوههای عمل و اندیشیدن را متزلزل کند، آشناییهای پذیرفتهشده را بزداید، قاعدهها و نهادها را از نو ارزیابی کند، و بر مبنای همین دوباره مسئلهکردن (که در آن روشنفکر حرفهی خاصِ روشنفکریاش را ایفا میکند) در شکلگیری ارادهی سیاسی (که در آن میبایست نقش شهروندیاش را ایفا کند) شرکت کند.»