با وجود اهمیت عقل و بار معنایی مثبت آن، امروز در این که کدام جامعه و کدام الگوی زندگی عقلانی است اختلاف وجود دارد. الگوی مدرنیته، که بر بام عقلانیت نشسته، سایر الگوهای زندگی را «افسونزده» و بالمآل غیرعقلانی ارزیابی میکند. در عین حال در درون گفتمان مدرنیته اجماع وجود ندارد. از این رو، در باب عقلانیت مفاهیم زیادی تولید شده است که هر کدام درصدد رفع کاستیهای دیگر مفاهیم است. هابرماس، بهعنوان آخرین فیلسوف مشهور مدرن، مدرنیتهی متأخر را، همانند وبر، گرفتار عقلانیت صوری میداند و به عبارتی آن را ناعقلانی ارزیابی میکند و معتقد است که برای خروج از ناعقلانیت، عقلانیت ارتباطی باید جایگزین عقلانیت صوری شود. حال سؤال این است، آیا عقلانیت ارتباطی برساختهی هابرماس میتواند الگوی مطلوبی برای جوامع اسلامی باشد؟ برای پاسخدادن به این سؤال، به نظر میرسد منطقیترین روش این باشد که یک مسلمان ــ با فرض التزام به اسلام ــ درصدد برآید «عقلانیت نصّمحور / قرآنمحور» را بازسازی کند و با توجه به این نوع عقلانیت (یعنی عقلانیت وحیانی) به این پرسش پاسخ بدهد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.