یک روز متوجه شد که دارد تکهتکه میشود. تکه کاغذی برداشت و نوشت: «دارم تکهتکه میشوم» و زیر آن نوشت: ۲۳ و ۱۳ دقیقه. چند روز بعد این جمله به ذهنش خطور کرد: «آدمهای کوچک هر روز کوچکتر میشوید! تکهتکه میشوید، شمایی که آسایشتان را دوست دارید، سرانجام از بین میروید.»
ولی نمیخواست از بین برود.
از صفحهٔ ۸۱ کتاب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
معرفی کتاب «آخرین روزها»
نهیلیسم طنازانه
«آخرین روزها» سومین رمان رمون کنو، ترکیب منحصر به فردی از طنز، باز یگوشی فکری و عمق فلسفی را به نمایش میگذارد. این رمان که اولین بار سال ۱۹۳۴ منتشر شد، اغلب به عنوان یکی از آثار کمتر شناخته شده و در عین حال بسیار نوآورانۀ کنو در نظر گرفته میشود .این رمان در دورهای نوشته شد که کنو از مکتب سوررئالیسم فاصله گرفته بود و به سبک خاص خود روی آورده بود. او در این اثر با نگاهی فلسفی و طنزآمیز به موضوعاتی چون مرگ، تنهایی و معنای زندگی میپردازد. «آخرین روزها» مانند بسیاری دیگر از نوشتههای رمون کنو منعکسکنندۀ شیفتگی او به زبان، ساختار و پیچیدگی تجربه انسانی است و از طنز و پوچی برای کشف مضامین جدی استفاده میکند. رمون کنو ۲۱ ، فوریه ۱۹۰۳ در لو آور، فرانسه به دنیا آمد. او نویسنده، شاعر و ریاضیدانی بود که به خاطر آثار خلاقانه و نوآورانهاش شناخته میشود. کنو در ۱۷ سالگی برای تحصیل در رشتۀ فلسفه به سوربن رفت و سال ۱۹۲۴ پس از پایان دوران سربازی، با آندره برتون، ژاک پرِِور، ایو تانگی، و مارسل دوئامل گروه سورئالیستی «خیابان شاتو» را تأسیس و در همین دوران نوشتن را آغاز کرد. روابط دوستانۀ او با برتون تا جایی پیش رفت که با خواهرزن برتون ازدواج کرد اما به مرور دریافت سورئالیسم دست و پایش را در نوشتن بسته است و با گروه اختلاف نظر پیدا کرد و نخست با برتون و بعد با تمام اعضای گروه ارتباطش را قطع کرد و در سال ۱۹۳۳ اولین اثر خود را با نام «علف هرز» منتشر کرد. پس از نگارش چند اثر دیگر، نام کنو در محافل پاریس بر سر زبا نها افتاد و او به عنوان مترجم و ویراستار در انتشارات گالیمار مشغول به کار شد. کنو در سال ۱۹۶۰ به همراه فرانسوا لولیونه گروه اولیپو (Oulipo) را تأسیس کرد که هدف آن ترکیب ادبیات و ریاضیات برای خلق فرمهای جدید ادبی بود. رمون کنو سرانجام ۲۵ اکتبر ۱۹۷۶ در پاریس درگذشت از مشهورترین آثارِِ او میتوان به«زازی در مترو » و«گلهای آبی» اشاره کرد. داستان «آخرین روزها» حول محور شخصیت ونسان توکدن، دانشجوی فلسفهای از شهر لو آور (زادگاه کنو) است که برای تحصیل به پاریس آمده است. او که خجالتی و منزوی است، با دوستانش روئل و هوبلین زندگی میکند. روئل جوانی جسور و جذاب است، درحالی که هوبلین شخصیتی مرموز دارد. یکی از مکانهای مهم در رمان، کافهای است که شخصیتها در آن جمع میشوند. آلفرد، پیشخدمت کافه، علاقهمند به طالعبینی است و با دیدی فلسفی به زندگی و سرنوشت مشتریان نگاه میکند. او تنها شخصیتی است که با آگاهی و بینش به زندگی دیگران مینگرد و پیشبینیهایی دربارۀ آیندة آنها ارائه میدهد. در سوی دیگر داستان، سه شخصیت مسن به نامهای برابان ، تولوت و برنوییر حضور دارند. برابان، کلاهبرداری سا لخورده است که به دنبال انجام یک معاملة بزرگ است. تولوت، معلم تاریخ بازنشستهای است که هرگز سفر نکرده و از این بابت احساس کمبود میکند. برنوییر نیز مردی ثروتمند و بانفوذ است. این سه نفر در تلاشاند تا در روزهای پایانی عمرشان به زندگی خود معنا ببخشند. رمان با مرگ این سه شخصیت به پایان میرسد، درحالی که ونسان و روئل پس از اتمام تحصیلا تشان برای خدمت سربازی آماده میشوند. آلفرد نیز با استفاده از دانش طالعبینی خود، پولی را که پدرش در گذشته از دست داده بود، در مسابقات اسبدوانی جبران میکند و به زندگی خود ادامه میدهد. کنو، با استادیِِ تمام، در «آخرین روزها» تصویری مینیاتوری از جامعۀ فرانسه در میانۀ دو جنگ جهانی را به نمایش میگذارد. گفتوگوهای شخصیتها پر از شوخطبعی و طنز است، حتی زمانی که دربارۀ پایان روز بحث میکنند. کنو از این شخصیتها برای کشف پرسشهای وجودی، پوچ بودن شرایط انسانی و در نهایت پایان اجتنابناپذیر همهچیز استفاده میکند. این رمان همچنین با ایدۀ فروپاشی اجتماعی دستوپنجه نرم میکند، با این حال هرگز آشکارا آخرالزمانی نیست بلکه سرشار از شوخطبعی و طنز است، حتی در مواجهه با ویرانی اجتنا بناپذیر. «آخرین روزها» با استفاده از طنز و پوچ، خواننده را به مواجهه با جدیت مرگ و زندگی به شیوهای کمتر متعارف و متفکرانهتر دعوت میکند. این رمانِِ سرشار از تجربیات زبانی و تأملات وجودی، گواهی بر مهارت نویسنده در ارائۀ تفسیری عمیق از زندگی از دریچۀ پوچی است. کنو در «آخرین روزها» خوانندگان را دعوت میکند تا با مسألۀ پایا نها درگیر شوند؛ نه فقط بهعنوان یک پدیدۀ فیزیکی، بلکه بهعنوان یک جنبۀ غنی، پیچیده و اجتنابناپذیر از تجربۀ انسانی.
منبع: روزنامه سازندگی، اول اردیبهشت ۱۴۰۴