
این جلسه روز سهشنبه ۲۶ آذرماه ساعت ۱۷:۳۰ با حضور علیاصغر سعیدی و پرویز صداقت در سالن جلسات نشر نی برگزار شد. فایل صوتی جلسه را میتوانید در ادامه دانلود کنید:
📝 فرزاد قرائتی
روز سهشنبه مورخ 26/9/1398 جلسه نقد و بررسی دو کتاب «موقعیت صاحبان صنایع در ایران عصر پهلوی» نوشته علیاصغر سعیدی و «پیکان سرنوشت ما» به نگارش و گردآوری مهدی خیامی در سالن جلسات نشر نی برگزار شد. کتاب اول به زندگی و کارنامه علی خسروشاهی بنیانگذار گروه صنعتی مینو و کتاب دوم به خاطرات احمد خیامی بنیانگذار شرکت ایران ناسیونال میپردازد. در این جلسه علیاصغر سعیدی، جامعهشناس و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، و پرویز صداقت به عنوان مهمان حضور داشتند.
در ابتدا علیاصغر سعیدی مطالبی درخصوص علل و انگیزه پرداخت به بیوگرافی صاحبان صنایع و کارآفرینان عصر پهلوی ارائه کرد: «بنده موضوع تز دکتری را در خصوص موانع جامعهشناختی اقتصادی بازار در ایران از 1960 تا 1996 انجام دادم که ایده آن از بررسی دکتر احمد اشرف با موضوع موانع رشد سرمایهداری در دوره قاجاریه بود. ایشان در گفتوگویی با بنده گفت که طی مصاحبهای که با یکی از سرمایهداران دوره پهلوی داشته به نتایجی دست یافته که در هیچ مدارک و اسنادی یافت نمیشود. لذا پیشنهاد دکتر اشرف به بنده این بود که به پژوهش و مصاحبه درخصوص کارآفرینان این دوره بپردازم. و در ادامه پروژه پستدکتری را تا حدودی به تحقیق در موضوع تاریخ شفاهی اقتصادی اختصاص دادم و طی مسافرتهای متعدد به بررسی خاستگاه سرمایهداران قبل از انقلاب پرداختم». او در ادامه اضافه کرد: «گمان غالب بر آن است که سرمایهداری دهه ۳۰ خورشیدی عمدتاً خاستگاه تجاری داشته اما تاریخ شفاهی نشان میدهد که در مواردی نیز خاستگاه اصلی تجاری نبوده است، برای مثال عطاالملک دهش که بعد از فارغالتحصیلی از کشور هندوستان به ایران بازگشت توانست اولین کارخانه در ایران را با کمک تأمین مالی آقای کازرونی دایر کند، لذا واضح است که افراد غیر زمیندار نیز به کارآفرینی پرداختهاند».
او در ادامه مهمترین عوامل در توسعه سرمایهداری در آن دوره را برشمرد: یکی اعتبارات و توسعه شبکه افراد که از مباحثی است که در جامعهشناسی اقتصاد جدید مطرح شده است و عامل بسیار مهمی در رشد کارآفرینی تلقی میشود. لذا هرچه وسعت این دایره بیشتر باشد، بیشتر به گسترش سرمایهداری میانجامد. دوم را توجه کارآفرینان موفق به پدیده بنگاههای خانوادگی دانست که همیشه محل تردید بوده و اینکه اعتماد بسیار زیاد خصوصاً میان اعضای خانواده منجر به سوءاستفاده و اختلاف میان اعضا میشود. لذا کارآفرینان موفق به این نکته توجه داشتند که به موازات کسب سود، اتحاد خانوادگی را حفظ کرده و خانواده را محل اختلاف نکنند. شواهد شفاهی نیز تأیید کرده است که اکثر کارآفرینان موفق دارای روابط سالم خانوادگی بودهاند. نوآوری در سیستم فروشندگی و پیداکردن بازار مناسب برای فروش اجناس نیز سومین عامل مهم در توسعه صنعت محسوب میشود. در سال 1353 قانون آموزش همگانی و تغذیه رایگان حجم بازار را گسترش داد و با فشارآوردن بر کارخانهها سبب تولید بیشتر شد. او همچنین خاطرنشان کرد که شواهد شفاهی مکرراً نشان دادهاند که بسیاری از افرادی که به کارآفرینی پرداختهاند از سطح آموزش بسیار بالایی برخوردار نبودهاند، لذا آموزش نمیتواند از علل اصلی رشد سرمایهداری باشد اما عامل کماهمیتی هم محسوب نمیشود. او جهاندیدگی را به طور قطع اصلیترین عامل در کارآفرینی برشمرده و بهبود صنعت را تا حد بسیار زیادی مدیون مسافرتهای متعدد کارآفرینانی از جمله خسروشاهی، لاجوردیان و… دانستند.
در ادامه از اخلاق تجاری به عنوان یکی از موضوعات قابل بحث در سرمایهداری و برای مثال بحث پخش شیر دامی به عنوان مواد اولیه در دهه ۴۰ خورشیدی را مطرح کردند که یکی از فصلهای کتاب «صاحبان صنایع در عصر پهلوی» هم به آن اختصاص یافته است. در این بخش به تفصیل در مورد پخش شیر دامی به عنوان مواد اولیه محصولات و اشکال آن درخصوص تضعیف سیستم ایمنی بدن کودکان و همچنین پیگیریهای متعدد علی خسروشاهی و اقدام وی درخصوص دستگیری باند پخش شیر دامی پرداخته است که خود نمونهای از اخلاق تجاری است که در خدمت کسب سود نیست.
همچنین ایشان اشارهای کردند به فصلهای پایانی کتاب در مورد گروگانگیری علی خسروشاهی توسط نیروهای چپگرا که در اواخر دهه پنجاه شمسی و همزمان با انقلاب اسلامی ایران روی داد که نهایتاً پس از گذشت 12 روز با حکم دادستانی انقلاب آزاد میشود و کارخانه مینو نیز همانند بسیاری از کارخانههای خصوصی دیگر، تحت پوشش دولت در میآید و دولتی میشود. همچنین فصل آخر به میراث علی خسروشاهی اختصاص دارد و فرزند وی، حسن خسروشاهی که به عنوان کارآفرین جهانوطنی موفق محسوب میشود که تنها بعد از گذشت 10 سال توانست یک فروشگاه خردهفروشی الکتریکی را که در سال 1993 در کشورکانادا دایر کرده بود، به 136 فروشگاه افزایش دهد.
در ادامه پرویز صداقت نقد خود را با استفاده از کلمه «کارآفرین» به جای واژه «صاحب سرمایه» آغاز کرد: استفاده از واژه کارآفرین برای برای واژه Enterpreneur ، بهدلیل بار هنجاری بالای این کلمه مناسب نیست، و واژه بورژوازی صنعتی این معنا را بهتر انتقال میدهد. برای روشنتر شدن بحث مثالی ذکر میشود: در ادبیات اقتصادیـسیاسی مارکس از عبارت خلق ارزش توسط نیروی کار استفاده شده است، اما آیا می توان به جای واژه کارگر از واژه ارزشآفرین استفاده کرد؟ واژه ارزشآفرین بار هنجاری و ایدئولوژیک دارد و نمیتواند معادل کارگر در نظر گرفته شود.
همچنین ایشان درخصوص استخراج ایدهآلیسم وبری افزود: الگوهای مطرحشده در این کتاب و کتب دیگر این مجموعه همگی متعلق به برههای از زمان و تاریخ هستند که قابلیت تعمیم به دهههای بعدی را ندارند، هنجارها و ویژگیهای دهه 40 خورشیدی گویای فرهنگ سنتی جامعه در حال گذار بودهاند که هرگز نمیتوانند تصویری از سرمایهداری مدرن ارائه دهند، کتاب دکتر خیامی آکنده از حمایتهای پدرسالارانه از کارگران است که نشان میدهد هنجارهای غالب، ناشی از نوعی رفتار اخلاقی پدرسالارانه پیشاسرمایهداری بوده، لذا هرگز این نوع رفتار نمیتواند بیانگر ویژگی درونماندگار (المنت) برای طبقه اجتماعی سرمایهداران صنعتی باشد. همچنین نباید پوشیده بماند که دهه 40 خورشیدی عصر سازماندهی فوردیستی مبتنی بر پارادایمتوسعهگرایی بوده است که در مقام یک نظام انباشت، تولید انبوه و در برابر آن مصرف انبوه را در پی داشته است. بر اساس الگوهای فوردیستی دستمزد نیروی کار باید دستمزد اجتماعی باشد که باز تولید اجتماعی را فراهم کند لذا به موازات این سازمان نوعی مصالحه نهادی بین کارگر و سرمایه صورت میپذیرفت و برای ایجاد موازنه اجتماعی نوعی امتیازات به کارگران اعطا میشده است.
همچنین در دهه 40 خورشیدی به دلیل کمبود عرضه نیروی کار در برابر تقاضای بسیار بالا، کارگران دارای قدرت چانهزنی بالایی بوده و امتیازات گستردهای داشتهاند اما وضعیت شرح داده شده کاملاً معکوس وضعیت کنونی میباشد که عرضه نیروی کار بسیار بالاتر از تقاضا است، لذا بسیاری از ویژگیهای رفتاری مهم که در نخستین نسل بورژوازی صنعتی در ایران جریان داشته ناشی از الزاماتی بوده که ساختارها تحمیل کردهاند پس این ویژگیها نمیتوانند پایه و مبنایی برای تبیین الگوی رفتاری عامتری برای بورژوازی صنعتی که قابلیت شمول در زمانهای مختلف را دارند، داشته باشند.
ایشان در ادامه افزود: همانطور که به صراحت در پیشگفتار کتاب گفته شده است، «هدف نویسنده از اینگونه مطالعات به هیچ وجه بزرگنمایی و اسطورهسازی از سرمایهداران و کارآفرینان ایرانی نیست، بلکه هدف از کاوش در تاریخ اقتصادی، تبیین ساختار رفتار اقتصادی است که تحت تأثیر اسطورهسازی و توهمها قرار دارد». تأکید نویسنده نوعی نگاه تطبیقی به گذشته برای یافتن الگویی برای زمان حال است و در عین حال تلاشی برای الگوسازی نشده است. اما در این مجموعه نوعی اسطوره سازی ایدئولوژیک صورت گرفته است که به نوعی منجر به ایجاد نظامی از باورها در رابطه با روابط اجتماعی با اهدافی معین شده است. همانطور که در کتاب «پیکان سرنوشت ما» قید شده است، کسانی همچون خانواده خیامی از طریق سجایای اخلاقی نظیر قناعت، تلاش، مناعت طبع و… توانستهاند از مقام کارگری به مالکیت یکی از بزرگترین صنایع برسند. حال باید به این نکته توجه کرد که کارگر در معنای خود به کسی میگویند که ناچار به فروش نیروی کار خود در قبال دریافت دستمزد است، اما با نقل قولهای ارائه شده در کتاب متوجه میشویم که پیروی از سنت خانوادگی خیامی آن هم به صورت داوطلبانه، علت کارکردن از دوران بچگی بوده است، پس این تعریف نمیتواند بیانگر واژه کارگری باشد. همچنین طبق تعاریف بیانشده در کتاب «پیکان سرنوشت ما»، نوعی دموکراسی اجتماعی به ارمغان آورده شده که در آن انسان خودبنیاد که باید سرنوشت خودش را رقم بزند، به مصرفکنندهای بیاختیار تقلیل داده شده است.
بهطور خلاصه آنچه که تلاش شده است از این مجموعه بیوگرافیها به دست بیاید تصویری نمونهوار مربوط به زمان و مکان خاصی است؛ لذا نمیتواند تصویری فرا تاریخی از بورژوازی صنعتی ارائه کند و منجر به نوعی توهم در درک از این طبقه اجتماعی میشود.
در آخر سعیدی در پاسخ صداقت افزود: مهمترین بحث در مورد این مجموعه، صدق و کذب روایات میباشد و لزوماً نمیتوان انتظار صادقبودن این روایات را برای تمام زمانها داشت، و روشن است که اطلاعات مربوط به سرمایهداران در گذشته متعلق به زمان گذشته است و با چیزی که در حال و آینده جریان دارد تفاوت دارد. برای مثال ریسکپذیری سرمایهداران در طول تاریخ با توجه به شرایط اقتصادی حاکم تفاوت داشته است.
ایدهآلیسم وبری نیز نوعی روش تطبیقی تاریخی است و ایجاد آن مستلزم استقرار بر قلههای تاریخ است، لذا برای بیان ایدهالیسم ساختار رفتاری نیز، باید سوار بر قلههای جامعهشناختی باشیم، که تحقق آن محال است.
درباره واژه کارآفرین نیز باید توجه داشته باشیم که تمامی سرمایهداران صنعتی در ابتدا زمیندار نبودهاند که بتوان لفظ بورژوا را بر آنها اطلاق کرد. تمامی واژگان بار معنایی دارند؛ علاوه بر آن بورژوازی صنعتی نیز بار معنایی بالایی دارد و این گونه نیست که اطلاق این واژه به جای کارآفرین از بار معنایی واژه بکاهد.